گنجور

 
 
 
خاقانی

ای کرده تن و جان مرا مسکن غم

در باغ دلم شکفته شد سوسن غم

تا پای مرا کشید در دامن غم

غم دشمن من شده است و من دشمن غم

کمال‌الدین اسماعیل

ای من ز تواندوخته صد خرمن غم

بر راه تو دل نشسته بر روزن غم

بی من تو کشان دامن شادی در پای

من بی تو کشیده پای در دامن غم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه