میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۳

گفتم روم از عشق تو در معدن غم

یاقوت روان گذارم اندر تن غم

خود خرمن عمر کنون از غم تو

در خوشه همین نهان کند خرمن غم