گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میرداماد

چنان ز آتش دل سینه مشتعل کردم

که جان آتش سوزنده را خجل کردم

بیا که بی تو دعایم به آسمان نرسد

ز بسکه راه فلک ز آب دیده گل کردم

مکن تأمل و در خانه دل آتش زن

به چند ارزد ویرانه جا بهل کردم

چنان ز درد دل امشب به دوست نالیدم

که درد را ز دل خویش منفعل کردم

هزار خرمن آتش فکندم اندر دل

بیا ببین که چه با روزگار دل کردم

دلی که مایه دکان عیش بود اشراق

منش نثار یکی شوخ دل گسل کردم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode