گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ بیم نمای ایشان را از روز نفریغ.

«إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ» آن گه که کار برگزارند. «وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ» و ایشان در غفلتند «وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ» (۳۹) و ایشان نمیگروند.

«إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ» مائیم که زمین را میراث بریم «وَ مَنْ عَلَیْها» و باز ماندگان را «وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ» (۴۰) و همه را با ما آرند.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ» و یاد کن در این نامه ابراهیم را، «إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا» (۴۱) که او راستی بود راست رو، راست کار، راستگوی پیغامبر.

«إِذْ قالَ لِأَبِیهِ» آن گه که پدر خویش را گفت: «یا أَبَتِ» ای پدر «لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ؟» چرا می‌پرستی چیزی را که نشنود و نه بیند؟ «وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً؟»(۴۲) و ترا سود ندارد و بکار نیاید هیچیز؟ «یا أَبَتِ» ای پدر ای «إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ» بمن آمد از دانش آنچه بتو نیامد «فَاتَّبِعْنِی» بر پی من رو «أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا». (۴۳) تا راه نمایم ترا براه راست درست.

«یا أَبَتِ» ای پدر ای! «لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ» دیو را مپرست، «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا». (۴۴) که دیو در رحمن عاصی است.

«یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ» ای پدر میترسم من «أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» که بتو رسد عذابی از رحمن «فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا». (۴۵) تا بکام دیو شوی و از کسان وی.

«قالَ» گفت پدر «أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ؟» باز می‌خواهی ایستاد از خدایان من ای ابراهیم؟ «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ» اگر باز نایستی «لَأَرْجُمَنَّکَ» دشنام دهم ترا و سنگسار کنم «وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا». (۴۶) فرا بر ازمن یک چندی.

«قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ» ابراهیم گفت بریدم، اینک رفتم «سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» آری هنگامی آمرزش خواهم ترا از خداوند خویش، «إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا». (۴۷) او بمن مهربانست و مرا نیکخواه.

«وَ أَعْتَزِلُکُمْ» جدایی جویم از شما، «وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» و از آنچه می‌خدای خوانید فرو از اللَّه تعالی «وَ أَدْعُوا رَبِّی» و خداوند خویش را خوانم «عَسی‌ أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا». (۴۸) مگر که من با پرستیدن خداوند خویش و خواندن وی بدبخت نمانم.

«فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ» چون کران گرفت از ایشان، «وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» و از آنچه می‌پرستیدند فرود از اللَّه تعالی، «وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ» بخشیدیم او را اسحاق و یعقوب، «وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا». (۴۹) و همه را پیغامبران کردیم‌

«وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا» و ایشان را از رحمت خویش بخشیدیم «وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا»

(۵۰) و ایشان را سخن نیکو و ستایش و آواء بلند دادیم.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی‌» و یاد کن در این نامه موسی را، «إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً» که او گزیده‌ای بود پاک کار، «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا». (۵۱) و ما را فرستاده‌ای بود پیغامبر.

«وَ نادَیْناهُ» خواندیم او را و آواز دادیم، «مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ» از سوی طور از سوی راست، «وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا» (۵۲) و نزدیک کردیم او را بهمرازی «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ» و بخشیدیم او را از رحمت خویش برادر او، «هارُونَ نَبِیًّا». (۵۳) هارون پیغامبر.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ» و یاد کن در این نامه اسماعیل را، «إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ» که او مردی راست وعده بود، «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا». (۵۴) و فرستاده‌ای بود پیغامبر.

«وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» و کسان خویش را بنماز و زکاة همی فرمود، «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا». (۵۵) و او نزدیک خداوند خویش پسندیده بود.

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ» و یاد کن در این نامه ادریس را، «إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا». (۵۶) که او راستی بود راست رو راست گوی، پیغامبر.

«وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا». (۵۷) برداشتیم او را جایگاهی بلند.

«أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» ایشان آنند که اللَّه تعالی با ایشان نیکویی کرد و بر ایشان نعمت نهاد، «مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ» از پیغامبران از نژاد آدم، «وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ» و از ایشان که برداشتیم ایشان را با نوح، «وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ» و از نژاد ابراهیم و اسرائیل، «وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا» و از ایشان که ما راه نمودیم و برگزیدیم، «إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ» چون بر ایشان خواندندید سخنان رحمن و پیغامهای او. «خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا». (۵۸) بسجود افتادندی سجود بر آن و گریان.

«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» و در رسید از پس ایشان پسینها.

«أَضاعُوا الصَّلاةَ» نماز بگذاشتند «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» و بر پی آرزوهای خویش ایستادند. «فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا». (۵۹) آری بینند کار تباه.

«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» مگر آن کس که با پس آید و بگرود و نیکی کند، «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ» ایشان آنند که ایشان را در بهشت آرند، «وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» (۶۰) و از پاداش ایشان چیزی نکاهد.