گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «قُلْ کُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِیداً، أَوْ خَلْقاً مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ» معنی آنست که ای محمّد منکران بعث را بگوی اگر بشدت و قوّت سنگ خاره و آهن و پولاد گردید یا آن خلقی که در دلهای شما چنان نماید که زنده کردن آن نتواند بود و آن مرگ است بقول بیشترین مفسران یعنی که اگر خود مرگ باشید شما را بمیرانم و باز زنده گردانم به آن قدرت که شما را در آفرینش اوّل آفریدم و شما اقرار می‌دهید، هم بآن قدرت شما را باز آفرینم و اگر چه سنگ و آهن باشید یا مرگ. قال مجاهد: «مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ» هو السّماء و الارض و الجبال، «فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا» خلقا جدیدا بعد الموت، «قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ» ای خلقکم اوّل مرّة، «فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ» فعل المستهزئ و المستبعد للشّی‌ء «وَ یَقُولُونَ مَتی‌ هُوَ» ای متی الاعادة و البعث استبعادا له و نفیا، یقال نغضت سنّه اذا تحرّکت و انغاض الرّجل رأسه تحریکه ایّاه مستنکرا، «قُلْ عَسی‌ أَنْ یَکُونَ قَرِیباً» ای هو قریب لانّ عسی من اللَّه واجب، و «قَرِیباً» یجوز ان یکون خبر کان و یجوز ان یکون ظرفا ای فی زمان قریب، ثمّ بیّن و عیّن فقال: «یَوْمَ یَدْعُوکُمْ» من قبورکم الی موقف القیامة و المحاسبة. مقاتل گفت: «یَدْعُوکُمْ» اسرافیل و هی النّفخة الاخیرة، و این دعا را دو وجه است از معنی: یکی آنست که صیحه‌ای شنوند که آن صیحه ایشان را داعیه اجتماع بود بزمین محشر، دیگر معنی آنست که اسرافیل بر صخره بیت المقدس بایستد و گوید: ایّتها العظام البالیة و اللّحوم المتفرّقة و العروق المتقطّعة اخرجوا من قبورکم فیخرجون من قبورهم، فذلک قوله: «فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ» ای فتجیبون بامره و تقصدون نحو الدّاعی. و قیل «فَتَسْتَجِیبُونَ» مقرّین بانّه خالقکم. و قیل «فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ» و هو انّهم یخرجون من القبور یقولون سبحانک و بحمدک حین لا ینفعهم الحمد و امّا المؤمنون فکما

قال النّبی (ص): لیس علی اهل لا اله الّا اللَّه وحشة فی قبورهم و لا منشرهم و کانّی باهل لا اله الّا اللَّه و هم ینفضون التراب عن رؤسهم و یقولون الحمد للَّه الّذی اذهب عنّا الحزن، «وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا» ای ما لبثتم فی القبر الّا قلیلا یستقصرون مدة موتهم لانّهم لا یشعرون بالمدّة الّتی مرّت بهم و هم اموات. و قیل یستقصرون مدّة لبثهم فی الدّنیا ممّا یعلمون من طول لبثهم فی الآخرة. و قیل بین النّفختین یرفهون عن العذاب و بینهما اربعون سنة فیرونها لاستراحتهم قلیلا.

«وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» سبب نزول این آیت آن بود که مشرکان عرب صحابه رسول را اذی می‌نمودند و ایشان را بقول و فعل می‌رنجانیدند، ایشان برسول خدا نالیدند و دستوری قتال خواستند، جواب ایشان این آیت آمد: «وَ قُلْ لِعِبادِی» المؤمنین، «یَقُولُوا» للکافرین، «الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» یعنی الکلمة الّتی هی احسن و ذلک ان یقولوا یهدیکم اللَّه و هذا قبل ان امروا بالجهاد. و قیل الاحسن کلمة الاخلاص: لا اله الّا اللَّه محمّد رسول اللَّه. و قیل الامر بالمعروف و النهی عن المنکر. و قیل نزلت فی عمر بن الخطّاب. و قیل فی ابو بکر الصدیق حین شتمه رجل من العرب فامره اللَّه بالعفو، «إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ» النّزغ ایقاع الشرّ و افساد ذات البین نزغ آنست که ایشان را بسر سبکی در یکدیگر او کند و میان ایشان آغالش سازد و عداوت در میان او کند، «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً» ظاهر العداوة.

«رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ» یوفّقکم لتؤمنوا، «أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ» بان یمیتکم علی الکفر، اعلم اینجا بمعنی علیم است میگوید اللَّه تعالی داناست بشما و سزای شما، اگر خواهد برحمت خویش شما را توفیق دهد تا ایمان آرید و بهروز و نیکبخت گردید، و اگر خواهد بعدل خویش شما را عذاب کند که بر کفر و شرک بمیرید و بدوزخ شوید، آن گه گفت: «وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا»

ما وکّل الیک ایمانهم فلیس علیک الّا التبلیغ ای محمّد ایمان ایشان با تو نیفکندیم و در دست تو و خواست تو نکردیم، بر تو جز ابلاغ نیست و توفیق و هدایت جز کار ما نیست. و قیل «إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ» فینجیکم من اعدائکم، «أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ» فیسلّطهم علیکم، «وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا» ای حفیظا کفیلا، قیل نسختها آیة القتال.

«وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ای هو عالم باهل السّماوات و اهل الارض و هو اعلم بصلاح کلّ واحد منهم خداوند تو داناست باهل آسمان و اهل زمین از فریشتگان و آدمیان و غیر ایشان، همه را می‌داند که همه آفریده اواند، رهی و بنده اواند، صلاح و سزای هر کس داند که چیست، هر کس را آنچ صلاح وی است می‌دهد و بهر کس آنچ سزای ویست می‌رساند. و قیل «رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» فجعلهم مختلفین فی اخلاقهم و صورهم و احوالهم و ملکهم کما فضّل «بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی‌ بَعْضٍ» فمنهم من کلّم اللَّه و منهم من اتّخذه خلیلا و منهم من ایّده بروح القدس و منهم من آتاه ملکا لا ینبغی لاحد من بعده و منهم من اصطفاه و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر و هو محمّد (ص) و اعطائه القرآن، «وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً» و هو مائة و خمسون سورة لیس فیها حکم و لا فرض و لا حلال و لا حرام و لا حدود انّما هو ثناء و وعظ و تحمید و تمجید.

تمامتر کرامتی و عظیم تر نواختی که اللَّه تعالی با بنده کند آنست که او را کتاب دهد، و هیچ پیغامبر از کرامتی و معجزتی خالی نبود، امّا کتاب هفت کس را داد از پیغامبران: آدم و شیث و ادریس و ابراهیم و داود و موسی و عیسی و محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین، و المعنی فی ذکر داود ها هنا انّ اللَّه عزّ و جل اعلم انّ تفضیل بعض النبیّین علی بعض ممّا قد فعله اللَّه عزّ و جل عن علم بشأنهم و لا تنکروا تفضیل محمّد (ص) و اعطائه القرآن فقد اعطی اللَّه داود الزّبور، و قرأ حمزة: «وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً» بضم الزّای و هو جمع زبر.

«قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ» سبب نزول این آیت آن بود که قریش را هفت سال قحط رسید و اندر آن قحط در بلائی عظیم بودند تا برسول خدا نالیدند و کشف بلا بدعا از وی خواستند، این آیت بجواب ایشان بود: «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ» ادّعیتم انّها آلهة سوی اللَّه، از ایشان خواهید تا ببینید و بدانید که در دست و توان ایشان هیچیز نیست نه باز برد گزند، نه گردانیدن سود، نه قحط و شدّت از شما باز برند و نه توانند که درویشی با توانگری گردانند و نه بیماری با صحّت، آن گه گفت: «أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ» ای یدعونهم آلهة و یعبدونهم و هم الملائکة الّذین عبدوا من دونه. و قیل عزیز و المسیح. و قیل نفر من الجنّ تعبدهم خزاعة فاسلم اولئک النّفر من الجن و بقیت خزاعة علی کفرهم، اینان که ایشان را خدایان می‌خوانند خود آنند که اللَّه تعالی را می‌پرستند و او را می‌خوانند و بوی تقرّب می‌جویند، «یَبْتَغُونَ إِلی‌ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ» یتضرّعون الی اللَّه و یطلبون القربة و الزّلفة الیه، الوسیلة و الطّلبة و السّئول فی معنی واحد، «أَیُّهُمْ أَقْرَبُ» ایّهم رفع بالابتداء و الخبر اقرب، و المعنی یطلبون الوسیلة الی ربّهم فینظرون ایّهم اقرب الیه فیتوسلون به، ثمّ قال: «وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ» ای معبودکم طالبوا الزّلفة الی اللَّه و راجوا رحمته و خائفوا عذابه میگوید اینان که شما ایشان را معبود می‌دانید باللّه تعالی نزدیکی می‌جویند و رحمت او می‌بیوسند و از عذاب او می‌ترسند، جوینده و ترسنده و بیوسنده خدایی را کی شاید؟ و قیل «أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ» هم الانبیاء الّذین ذکروا فی الآیة الاولی، یدعون اللَّه و یدعون النّاس الی عبادة اللَّه، «یَبْتَغُونَ إِلی‌ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ» بصالح الاعمال.

«وَ إِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها» ای مبیدوها علی ممر الایّام، «أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً» هیچ شهری نیست مگر که ما هلاک کننده اهل آنیم بعذابی زود یا بمرگ بدرنگ. مقاتل گفت: امّا الصّالحة فبالموت و امّا الطالحة فبالعذاب بدان را بعذاب زود فراگیریم و هلاک کنیم و نیکان را بدرنگ و روزگار بآجال خویش، «کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً» ای مثبتا مکتوبا فی اللّوح المحفوظ.

«وَ ما مَنَعَنا» هذا علی سعة لسان العرب، معناه لم یمتنع و اللَّه عزّ و جل لا یمنع هذا کما جاء فی الخبر: من سرّ مؤمنا فقد سرّ اللَّه، معناه جاء بشی‌ء یفرح به اللَّه و اللَّه لا یسرّ و لکنّه یفرح، و قد صحّ فی الخبر الفرح. ابن عباس گفت سبب نزول این آیت آن بود که اهل مکّه از رسول خدا اقتراح کردند تا کوه صفا زر گرداند و زمین مکّه بر ایشان فراخ و هامون گرداند تا ایشان در آن کشت زار کنند، وحی آمد بزبان جبرئیل که ای محمّد اگر خواهی بایشان دهیم آنچ درخواست می‌کنند، امّا اگر ایمان نیارند ایشان را زمان ندهیم و همه را هلاک کنیم چنانک با امم پیشین کردیم، و اگر خواهی ایشان را فرو گذاریم و زمان دهیم، رسول خدا (ص) اختیار فرا گذاشتن و زمان دادن کرد و ربّ العالمین باین معنی آیت فرستاد: «وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ» ای ما منعنا ارسال الآیات الّتی اقترحوها الّا علمنا انّهم یکذبون رسلی کما کذّب الاوّلون فاهلکناهم لانّ سنّتنا مضت باهلاک من کذّب بالآیات المقترحة فیجب اهلاک قومک و قد قضیت ان لا استأصل امّتک لانّ فیهم من یؤمن او یلد مؤمنا رحمت خدا و فضل خدا بود و برکت دعاء مصطفی (ص) برین امّت که ربّ العالمین عذاب استیصال از کفّار امّت او باز داشت و عذاب ایشان با قیامت افکند، چنانک گفت: «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهی‌ وَ أَمَرُّ».

... قوله: «أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ» فی موضع المفعول الثّانی، «أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ» موضعه رفع بالفاعل ای ما منعنا الارسال الّا تکذیب الاوّلین، «وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ» بسؤالهم و اقتراحهم، «مُبْصِرَةً» ای آیة بیّنة ظاهرة مضیئة خرجت من صخرة صلدة. و قیل مبصرة متضمنة لبصائر فی الدّین لمن استبصر.

و قیل مبصرة یبصر بها کیوم صائم یعنی فصام فیه و لیلة نائمة نیام فیها. و قیل مبصرة جاعلة ایّاهم ذوی بصائر، «فَظَلَمُوا بِها» فی الباء ثلاثة اقوال: احدها بمعنی کذّبوا بها، و الثّانی ظلموا انفسهم بعقرها، و الثّالث فظلموها و الباء زائدة. و قیل «فَظَلَمُوا بِها» ای جحدوا بها انّها من عند اللَّه، «وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ» یعنی و ما نرسل الآیات و الباء زائدة کالاولی و الآیات المعجزات لا المقترحات. و قیل الآیات القرآن. و قیل الموت الذّریع. و قیل العبر یقول و ما نری الآیات و المعجزات الّا وعیدا فاذا ظهرت الآیة و لم تقبل وقعت العقوبة و حقّت الحجّة و انقطعت المعذرة و بطلت المهلة. و قیل «وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ» ای العبر و الدّلالات، «إِلَّا تَخْوِیفاً» للعباد لعلّهم یخافون القادر علی ما یشاء.

قال قتادة: انّ اللَّه تعالی یخوّف النّاس بما شاء من آیاته لعلّهم یعتبون او یرجعون رجفت المدینة علی عهد ابن مسعود فقال یا ایّها النّاس ان ربّکم یستعتبکم فاعتبوه. و روی محمّد بن عبد الملک بن مروان قال: انّ الارض زلزلت علی عهد رسول اللَّه (ص) فوضع یده علیها فقال اسکنی فانّه لم یأن لک بعد ثمّ التفت الی اصحابه فقال انّ ربّکم تستعتبکم فاعتبوه. ثمّ زلزلت بالنّاس فی زمان عمر بن الخطاب فقال ایّها النّاس ما کانت هذه الزلزلة الّا عن امر احدثتموه و الّذی نفسی بیده لئن عادت لا اساکنکم فیها ابدا.

و سئل احمد بن حنبل عن هذه الآیة فقال: الآیات هی الشّباب و الکهولة و الشّیبة و تقلّب الاحوال لعلک تعتبر بحال او تتّعظ فی وقت.

«وَ إِذْ قُلْنا لَکَ» یعنی نقول لک، «إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ» ای النّاس فی قبضته و هو مانعک منهم فلا تبال بهم و بلّغ ما ارسلت به، و معنی آیت آنست که ای محمّد ما ترا می‌گوییم از این کافران و دشمنان مترس و اندیشه مدار که ایشان همه در قبضه مااند و در مشیّت ما، نتوانند هیچ که از مشیّت ما بیرون شوند و ما ترا نگهبان و گوشوانیم دست ایشان از تو کوتاه داریم تا قصد تو و قتل تو نتوانند کردن تو فرمان و وحی ما بقوت دل برسان و رسالت بگزار و از کس باک مدار، همانست که جای دیگر گفت: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ» قال سفیان بن عیینه عن عمرو بن دینار عن عکرمة عن ابن عباس انّه قال فی هذه الآیة هی رؤیا عین اریها رسول اللَّه (ص) لیلة اسری به لیست برؤیا منام و تقول العرب رأیت بعینی رؤیة و رؤیا و علی هذا یحمل حدیث معاویة انّه کان اذا سئل عن مسری رسول اللَّه (ص) قال کانت رؤیا من اللَّه صادقة ای رؤیا عیان اری اللَّه نبیّه (ص).

قول جمهور مفسران آنست که این رؤیا دیدن بچشم است در بیداری مصطفی را شب معراج و معنی فتنه در آن آن بود که قومی آن را منکر شدند و نپذیرفتند ازین ناگرویدگان و خداوندان گمان از مردمان، گفتند چون تواند بود و چه صورت بندد که یکی را بپاره‌ای از شب بآسمان برند و باز آرند؟! و مسلمانان آن را تصدیق کردند و پذیرفتند، قولی دیگر از ابن عباس روایت کرده‌اند که این رؤیا خوابست یعنی که آن خواب رسول خدا را نمودند که در مکّه شدی و آن سال حدیبیه بود که رسول (ص) از مدینه بیامد بتعجیل تا در مکّه شود و مشرکان او را باز گردانیدند تا قومی گفتند: قد ردّ رسول اللَّه (ص) و قد کان حدثنا انّه سیدخلها، آن بازگشت رسول فتنه آن قوم گشت که این سخن گفتند، چون سال دیگر بود رسول خدا در مکّه شد و فتح بود رسول خدا را، ربّ العزّه آیت فرستاد: «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ» الآیة... و قیل هو من قوله: «إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ قَلِیلًا»، «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ» فی القرآن هی عطف علی الرّؤیا مفسران گفتند این شجره ملعونه درخت زقوم است که ربّ العزّه در وصف آن گفت: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ» جای دیگر گفت: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ» و فتنه مشرکان در درخت آنست که ابو جهل گفت: أ لیس من کذب ابن ابی کبشة انّه یوعدکم بنار تحرق الحجارة ثمّ یزعم انّه تنبت فیها شجرة و انتم تعلمون انّ النّار تحرق الشّجر در آتش درخت بارور چون بود و آتش خود درخت سوزد، پس بو جهل اصحاب خود را گفت: فما تقولون فی الزّقوم شما در زقوم چه گوئید و آن را چه شناسید؟ عبد اللَّه بن الزّبعری گفت: انّها الزّبد و التمر بلغة بربر، فقال ابو جهل یا جاریة زقمینا فآتت بالزّبد و التّمر، فقال استهزاء یا قوم تزقّموا فانّ هذا ما یخوّفکم به محمّد.

اینست فتنه مشرکان در درخت ملعونه که اللَّه گفت: «إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ» همانست که جای دیگر گفت: «إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ، إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ». و روی عن ابن عباس: الشّجرة الملعونة الکشوت الّتی تلتوی علی الشّجر و فی الملعونة اقوال و احدها انّه لمّا اشبه طلعها رؤس الشّیاطین و الشّیطان ملعون کانت الشّجرة ملعونة، و الثّانی ان آکلها ملعون فاجری اللّعنة علیها، و الثّالث سمّیت ملعونة لضررها و العرب تقول لکلّ طعام مکروه ضارّ ملعون. و قیل فی الآیة تقدیم و تأخیر تقدیرها: و ما جعلنا الرّؤیا الّتی اریناک و الشّجرة الملعونة فی القرآن الّا فتنة للنّاس، ثمّ قال: «وَ نُخَوِّفُهُمْ» یعنی بالزّقوم فی النّار، «فَما یَزِیدُهُمْ» التّخویف، «إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً» کفرا و مجاوزة حدّ فی العصیان، ثمّ عقّب هذا بحدیث آدم و کبر ابلیس و عتوه علی ربّه، فقال عزّ من قائل: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ» مضی تفسیره، «قالَ أَ أَسْجُدُ» استفهام انکار، «لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً» نصب علی الحال یعنی انّک انشأته فی حال کونه طینا و یجوز ان یکون تمییزا یعنی من طین.

«قالَ» یعنی ابلیس، «أَ رَأَیْتَکَ» ای أ رأیت و الکاف توکید للمخاطبة، «هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ» این تکریم بمعنی تعظیم و تفضیل است، «عَلَیَّ» از بهر آن گفت و جواب این سخن محذوفست: ای اخبرنی عن هذا الّذی کرّمت علیّ باسجاد الملائکة لم کرّمته علیّ و قد خلقتنی من نار و خلقته من طین، فحذف لانّ فی الکلام دلیلا علیه، «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ» یعنی اخّرت اماتتی و ترکتنی حیّا، «لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ» ای لاستأصلنّهم بالإغواء و لاستولینّ علیهم، یقال احتنکت الجراد الارض اذا اکلت نباتها کلّه. و قیل معناه لآخذنّ باحناکهم و لاجرّنّهم الی النّار، حنکت الدّابة و احتنکتها اذا جعلت فی حنکها الاسفل حبلا یقودها به. و قیل لاقودنّهم کیف شئت، «إِلَّا قَلِیلًا» این استثنا از بهر آن کرد که اللَّه بر وی استثنا کرده بود و گفته: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا» «قالَ اذْهَبْ» درین کلمه مجی‌ء و ذهاب نیست و جز طرد و ابعاد نیست و باین کلمة او را بلعنت کرد و از رحمت خود دور، ای ابعد، و قیل تباعد عن جملة اولیائی بعد ان عصیت، «فَمَنْ تَبِعَکَ» ای اطاعک، «مِنْهُمْ» من ذریته، «فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ» ای جزاؤک و جزاؤهم فغلب المخاطب علی الغائب، «جَزاءً مَوْفُوراً» ای موفی مکمّلا یقال و فرا الشّی‌ء یفر و وفرته افره لازم و متعدّ.

«وَ اسْتَفْزِزْ» اصل الفزّ القطع و منه تفزّز الثّوب اذا تخرّق و فزّزته قطّعته، «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ» ای ازعجه و استدعه استدعاء یحمله الی اجابتک، «بِصَوْتِکَ» یعنی اصوات الزّمّارات و النّیّاحات و دعوات دعاه الفتن، «وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ» ای صح علیهم و اصله الجلبه و هی شدّة الصّوت و المعنی احثثهم علیهم بالاغواء و الدّعاء الی طاعتک و الصد عن طاعتی، «بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ» ای برکبانک و مشاتک کلّ راکب و ماش فی معصیة اللَّه فهو من اصحاب ابلیس. قال قتادة: للشّیطان خیل و رجل من الجن و الانس و هم الّذین یطیعونه، جایز است که ابلیس را خیل و رجل بود یعنی سواران و پیادگان چنانک مفسران گفتند هر سوار که بمعصیت اللَّه و خلاف شریعت بر نشیند سوار ابلیس است و هر پیاده که بمعصیت اللَّه و خلاف شریعت رود از رجال ابلیس است، و جائز است که ابلیس را خیل و رجل نباشد و او را بدین نفرموده‌اند بلکه این سخن با وی بر سبیل زجر و استخفاف رفت چنانک کسی را تهدید کنی و بر آن تهدید مبالغت نمایی گویی: اذهب فاصنع ما بدا لک و استعن بمن شئت رو آنچ توانی از مکاید و حیل بکن و بهر که خواهی استعانت کن.

قراءت حفص تنها «رَجِلِکَ» بکسر جیم است و هو صفة للمبالغة بمعنی راجل کقولک حذر و ندس و یکون واحدا فی معنی الجمع کقوله: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»، «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» و هو کلّ مال اصیب من حرام او انفق فی سبیل حرام او یعصی اللَّه فیه، و قیل هو الرّبوا. و قیل هو البحیرة و السّائبة و اخواتهما. و قیل ما کانوا یذبحونه لآلهتهم. «وَ الْأَوْلادِ» یعنی اولاد الزّنا. و قیل الموؤدة. و قیل هو تهویدهم و تنصیرهم و تمجیسهم.

و قیل تسمیتهم اولادهم عبد العزّی و عبد اللّات و عبد شمس و عبد الحرث. و قیل ان یستعملوا اولادهم فی معصیة اللَّه و فی الجملة کلّ معصیة فی ولد و مال فابلیس اللّعین شریکهم فیها، «وَ عِدْهُمْ» یعنی بالمواعید الباطله. و قیل عدهم ان لا جنّة و لا نار و لا بعث. و قیل عدهم ای اطل لهم فی العمر و مدّ لهم فی طیلهم، و رأس کلّ فساد فی الدّین طول الامل.

بدانک این امرها را امر تهدید و وعید گویند که پیش از این نهی رفته از آنچ او را بدان می‌فرمایند و ذلک قوله: «فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً» و این همچنانست که کسی را گویی درین سرای مرو، چون خواهد که در رود تو گویی مردی کن و در رو و این نه فرمان است که میدهد تا در رود و طاعت دار باشد بلکه تهدید می‌کند که اگر در روی بینی که با تو چه کنم و چه جزا دهم، نظیره قوله تعالی: «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ» و قد نهوا قبل ذلک ان یتبعوا أهواهم و ان یعملوا بالمعاصی، قوله تعالی: «وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً» ای خدیعة و باطلا لانّه لا یغنی عنهم من عذاب اللَّه شیئا، کقوله: «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ» الآیة... و قیل الغرور تزیین الخطاء بما یوهم انّه صواب.

و قوله تعالی: «إِنَّ عِبادِی» الّذین خلقتهم لجنّتی، «لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» علی ان تضلّهم و تحملهم علی ذنب لا یغفر. و قیل لا سبیل لک علی عبادی سوی وسوستک لهم فی الدّعاء الی المعاصی، «وَ کَفی‌ بِرَبِّکَ وَکِیلًا» حافظا و ناصرا لاولیائه یعصمهم من ابلیس.

«رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی» هذا معطوف علی قوله: «قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» یعین یبعثکم الّذی فطرکم اوّل مرّة، و «الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ» یزجی یعنی یسیر سیرا هونا، یقال فلان یزجی عیشه بمسکة من القوت و یزجیه بها، «لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» یعنی لتطلبوا الرّبح فی التّجارة،«إِنَّهُ کانَ بِکُمْ رَحِیماً» ای بالمؤمنین رحیما. این آیت حجّتست بر منکران بعث: ای انّ الّذی قدر علی ابتداء خلقهم و علی تسخیر الفلک «فِی الْبَحْرِ» کالاعلام قادر علی اعادتهم.

«وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ» ای عصوف الرّیاح و خوف الغرق، «فِی الْبَحْرِ ضَلَّ» ای بطل و زال و غاب، «مَنْ تَدْعُونَ» من الآلهة، «إِلَّا إِیَّاهُ» ای لم تدعوا فی تلک الحالة الّا اللَّه و لم تجدوا مغیثا سواه، «فَلَمَّا نَجَّاکُمْ» من الغرق، «إِلَی الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ» عن الایمان و التّوحید. و قیل: «أَعْرَضْتُمْ» اتّسعتم فی کفران النّعمة، «وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً» جحودا نعم ربّه و الانسان ها هنا یعنی به الکفّار خاصّة، ثمّ بیّن انّه قادر ان یهلکهم فی البرّ.

فقال: «أَ فَأَمِنْتُمْ» حیث اعرضتم حین سلمتم من هول البحر، «ان نخسف، او نرسل، ان نعیدکم، فنرسل، فنغرقکم» این هر پنج بنون قراءت مکّی و ابو عمرو است باقی همه بیا خوانند: «أَنْ یَخْسِفَ بِکُمْ» یعنی یغور بکم و یغیبکم فی الارض کما فعل بقارون، و «جانِبَ الْبَرِّ» ناحیته من الارض. و قیل «جانِبَ الْبَرِّ» ساحل البحر، «أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً» حجارة من السّماء کما فعل بقوم لوط. و قیل الحاصب الرّیح الّتی تأتی بالحصباء، «ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ وَکِیلًا» یعنی من یحفظکم و یخلصکم.

«أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ یُعِیدَکُمْ فِیهِ» ای فی البحر، «تارَةً أُخْری‌» ای مرّة اخری، «فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ» تقصف الفلک و تکسرها حاصبا قاصفا ذکرا علی لفظ التّذکیر لانهما نعتان لزما الرّیح مثل حائض و نحوه. و قیل لانّهما نعتان للعذاب. و قیل لانّهما بمعنی ذات حصب و قصف، «فَیُغْرِقَکُمْ بِما کَفَرْتُمْ» ای فیغرقکم اللَّه بسبب کفرکم، و قرأ رویس و ابو عمرو: «فتغرقکم» بالتّاء یعنی فتغرقکم الرّیح لانها سبب الاغراق ارسال درین آیت بمعنی گشادنست چنانک گویی: ارسلت الطائر: و منه قوله تعالی: «یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ» و نظایر این در قرآن فراوان است اما ارسال که برسول (ص) پیوندد معنی آن فرستادن بود و آنک بآفریده بی جان پیوندد آن گشادن بود و این آنست که اللَّه گفت: «فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ» همانست که جای دیگر گفت: «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ» فرو میگشاید اللَّه بادها بتدبیر بهنگام دریایست و باندازه بایست انداخته بتقدیر بادهای مختلف مخارج مختلف بطبعهای مختلف در وقتهای مختلف: یکی راندن میغ را و ساختن آن را، یکی آبستن کردن میغ را و باریدن باران را، یکی آبستن کردن درختان و شکفتن آن را، یکی باز بر نوشتن ابر را و زدودن هوا را و خشک کردن زمین را، یکی بستن یخها را و تبه کردن آفتها را و دباغت هوا را، یکی می‌کشتی راند، یکی زمین می‌زداید، یکی باغ می‌آراید، یکی هوا می‌پالاید، یکی باد نرم و خوش: رخاء حیث اصاب، نه خفته را جنباند و نه موری بیازارد، یکی کوه میکند و کشتی می‌شکند و در دیده نیاید، آفریده‌ای بدان صعبی، و سپاهی بدان بزرگی، و از عقل و عین بدان دوری، میان آسمان و زمین در کمین، برّ و بحر از و پر، نه در دست آید و نه در دیده، حمله بران، نعره زنان، بنا شکنان و از چشم نهان، قوله: «ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنا بِهِ» ای بالاغراق و الارسال، «تَبِیعاً» یعنی من یتبعنا بانکار ما نزل بکم و لا من یتبعنا لیصرفه عنکم و لا من یطلبنا بدمائکم. قال ابن عباس: تبیعا ای ثائرا و لا ناصرا.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode