هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و دلتنگی است. شاعر خود را مانند پرندهای میبیند که در پی محبوبش پرواز میکند و از اضطراب و ناراحتی ناشی از جدایی رنج میبرد. او به این موضوع اشاره میکند که نباید از عواقب عشق و بندگی خود بترسد و در این مسیر، تمام تلاشش را میکند تا به محبوب نزدیک شود. در نهایت، احساس هجران و جدایی او را به یاد تیشهای میاندازد که به کندن و تراشیدن میپردازد.
هوش مصنوعی: زمانی که در غم تو سرگردان شدم، مانند متهای شدم که در دل چوب گرفتار است و به خاطر مشکلات دلم پر از پریشانی و زخمهای ناشی از عشق تو شده است.
هوش مصنوعی: هزار بار دوری و جدایی را تجربه میکند، مانند ارهای که به سمت خود میکشد و ادامه میدهد، در حالی که هرگز فراموش نمیکند که این کار مانند کندن و تیشه زدن به خود است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و دلتنگی است. شاعر خود را مانند پرندهای میبیند که در پی محبوبش پرواز میکند و از اضطراب و ناراحتی ناشی از جدایی رنج میبرد. او به این موضوع اشاره میکند که نباید از عواقب عشق و بندگی خود بترسد و در این مسیر، تمام تلاشش را میکند تا به محبوب نزدیک شود. در نهایت، احساس هجران و جدایی او را به یاد تیشهای میاندازد که به کندن و تراشیدن میپردازد.
هوش مصنوعی: من مانند ساری شدهام و دیگر توان ادامه نمییابم. از خدا نترس، زیرا سرانجامی که به آن میرسد مرا وحشتزده نکند.
هوش مصنوعی: زمانی که در غم تو سرگردان شدم، مانند متهای شدم که در دل چوب گرفتار است و به خاطر مشکلات دلم پر از پریشانی و زخمهای ناشی از عشق تو شده است.
هوش مصنوعی: هزار بار دوری و جدایی را تجربه میکند، مانند ارهای که به سمت خود میکشد و ادامه میدهد، در حالی که هرگز فراموش نمیکند که این کار مانند کندن و تیشه زدن به خود است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور
به خدمت آمد، نیکو سگال و نیک اندیش
پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال
که: باز گردد پیر و پیاده و درویش؟
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور
بخدمت آمد نیکو سگال و نیک اندیش
پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال
که باز گردد پیر و پیاده و درویش
چو بینی آن خر بدبخت را ملامت نیست
که بر سکیزد چون من فرو سپوزم بیش
چنان بدانم من جای غلغلیجگهش
کجا بمالش اول فتد بخنده خریش
شهاب دین موید که بر سپهر هنر
بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش
بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو
که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش
عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک
[...]
اگر به رنج ندارد اجل نجیبالدین
که هیچ رنج مبادش ز عالم بدکیش
به پارهای سیهی بر سرم نهد منت
به شرط آنکه دگر دردسر نیارم بیش
به وقت خواندن این قطعه دانم این معنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.