گنجور

 
مسعود سعد سلمان

ای ماهروی لعبت جوزا کمر

سیم است و زر به ماه و به جوزابر

امروز روز لهو و نشاط است خیز

پیش من آر باده و اندوه بر

زیرا چو مه به جوزا باشد بتا

روز نشاط باشد و لهو و بطر

ور خوش نیایدت کمر زر همی

دل ز آن مدار تنگ و غم آن مخور

کز پشت و روی اشک همی سازم

به ز آنکه هست پشتش طرف کمر

هرگز بود که گرد میانت یکی

آرم دو دست خود چو کمر سر به سر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

سروی گر سرو ماه دارد بر سر

ماهی گر ماه مشک بارد وعنبر

ماهت با مشک سیم دارد همبر

سروت بر مه ز لاله دارد زیور

شکر داری! چنانکه داری لؤلؤ

[...]

ابوالفضل بیهقی

کافر نعمت بسان کافر دین است‌

جهد کن و سعی کن بکشتن کافر

قطران تبریزی

شنبه شادی و اول مه آذر

زخمه بر افکن بعود و عود بر آذر

باده فراز آر و دل برنج میازار

شاد دل از یار باش و باده همی خور

آن بت عیار و فتنه بت فرخار

[...]

مسعود سعد سلمان

روز وداع از در اندر آمد دلبر

لب ز تف عشق خشک و دید ز خون تر

آب نمانده در آن دو رنگین سوسن

تاب نمانده در آن دو مشکین چنبر

عبهر چشمش گرفته سرخی لاله

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
قاآنی

ای به جلالت ز آفرینش برتر

ذات تو تنها به هرچه هست برابر

زادهٔ خیرالوری رسول مکرم

بضعهٔ خیرالنسا بتول مطهر

از تو تسلی گرفته خاطر گیتی

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از قاآنی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه