ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه
بهرام روز باده بهرام رنگ خواه
اندوه این جهان مخور ای ماه شاد باش
کامروز شادمانست از تخت و تاج شاه
افروخته ست طبعش و افراخته محل
پیراسته ست ملکش و پیراسته سپاه
گوید سپهر باشد دولت سپید روی
تا هست چتر ملک ملک ارسلان سیاه
تا نیکخواه راه نماید به عقل باد
توفیق رهنمایش و اقبال نیکخواه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و شکوه یک فرد خاص (که به احتمال زیاد یک پادشاه یا شخص برجسته است) پرداخته و از خوبیهای او نسبت به مهر و ماه سخن میگوید. شاعر به خواست خود میگوید که نباید از اندوههای دنیا غمگین بود و این لحظه را شاد و خوشحال به حساب آورد، چرا که امروز زمان خوشی و شکوه است. او همچنین به عظمت و سرسبزی ملک و سپاه اشاره میکند و خوشبینی نسبت به آینده را ابراز میکند، با اشاره به اینکه تا زمانی که شخص نیکوخواه و دانا در رهبری باشد، دولت و سرزمین در امنیت و خوشبختی خواهند بود.
هوش مصنوعی: ای چهرهات به زیبایی، از خورشید و ماه هم بیشتر است. در روز باده، رنگ بهار را بخواه.
هوش مصنوعی: غم و اندوه این دنیا را فراموش کن ای ماه، شاد باش! امروز، روز خوشی است و شاه بر تخت و تاج خود خوشحال است.
هوش مصنوعی: طبیعت او پرشور و حرارت است و محل زندگیاش زیبا و مرتب میباشد، همچنین سپاهش نیز منظم و سرحال است.
هوش مصنوعی: اگر دنیا به مانند آسمان باشد، دولت و خوشبختی مانند چتر سفید است که تا وقتی که قدرت و سلطنت ارسلان سیاه وجود دارد، برقرار خواهد بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک نیکاندیش با عقل و درایت هدایت کند، امیدوارم که موفقیت و شانس خوبی او را همراهی کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه
تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند
من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
ای نیکخوی مردم ای نیک خوی شاه
تو نیکخواه شاه و ترا بخت نیکخواه
اندر میان رزم نمانی مگر بشیر
اندر میان بزم نمانی مگر بماه
هم آلت نبیدی و هم آلت سلاح
[...]
ای یک غلام تو به گه حرب صد سپاه
اندر جوار جاه تو اسلام را پناه
مقبلترین عالمی و طالع تو را
هشت آسمان معسکر و هفت اختران سپاه
موج سخاوت تو رسیده به شرق و غرب
[...]
چون در هوای دل تن من گشت پادشاه
آمد به پیش سینه من از سفه سپاه
لشکرگه سفاهت من عرضه داد دیو
من ایستاده همبر عارض بعرضه گاه
دیو سیه گلیم بران بود تا کند
[...]
موی سیاه من ز زمانه سپید شد
وین نامه سپید شد از معصیت سیاه
زان تیره گشت همچو گنه چشم روشنم
تا نیز چشم من نکند درگنه نگاه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.