گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مسعود سعد سلمان

گرچه خرم شده ست لوهاوور

باشد آن کس که می خورد معذور

منظر شاه خلد را ماند

که بر او ابر گوهر افشاند

در دل افروز مجلس عضدی

از همه نوع نعمت ابدی

شاه بر تخت و جام باده به دست

روزگار از نشاط او سرمست

عضدالدوله آنکه دولت حق

دست او کرده بر جهان مطلق

تیغ ملت که ملت تازی

کند از تیغ او سرافرازی

شیرزاد آنکه شیر در بیشه

باشد از بیم او در اندیشه

تا به هندوستان بماند شیر

او نگردد ز شیر کشتن سیر

من غلط می کنم که کس به جهان

ندهد نیز هیچ شیر نشان

خشت او بس که کرد شیران کم

شیر گردون بماند و شیر علم

منقطع کرد نسل شیران را

اعتباریست این دلیران را

همه فرمانبرانش را مانند

خدمتش را سزا و شایانند

پیشه کردند بندگی کردن

کس نپیچد ز امر او گردن

ور بپیچد زود بیند سر

چون سر شیر نر به کنگره بر

سخن جمله گفت خواهم من

در بزرگی شاه نیست سخن

آسمانیست جاه او به مثل

آفتابیست رای او به محل

خلق را قصه ایست آثارش

هند را عبره ایست پیکارش

بخشش او بلات کان گشتست

سخن او غذای جان گشتست

جود را ملجا است همت او

جاه را مرکزست حشمت او

حله پوش برهنه خنجر اوست

گوهری کاب او ز آذر اوست

جان ستانیست پاک همچون جان

پیکر و حد او یقین و گمان

مار زخمی که همچو مهره مار

ملک را هست بی خلاف به کار

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]