گنجور

 
مهستی گنجوی

جوله پسری که جان و دل خسته اوست

از تار دو زلفش تن من بسته اوست

بی پود چو تار زلف در شانه کند

ز آن این تن زار گشته پیوسته اوست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode