مؤذن پسری تازه تر از لاله مرو
رنگ رخش آب برده از خون تذرو
آوازه قامت خوشش چون برخاست
در حال بباغ در نماز آمد سرو
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
مؤذن پسری تازه تر از لاله مرو
رنگ رخش آب برده از خون تذرو
آوازه قامت خوشش چون برخاست
در حال بباغ در نماز آمد سرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مؤذن پسری زیبا و جوان است که از رنگ چهرهاش میتوان به لطافت و تازگی او پی برد. وقتی صدای خوش او بلند میشود، مانند درخت سرو در باغ در حال نماز به سمت او میآید.
هوش مصنوعی: مؤذن پسری را نشان میدهد که تازگی و زیباییاش به گل لاله میماند و رنگ چهرهاش به خاطر سردی و روح زندگیاش، همچون رنگ آب در دشت است که از خون سرخی زندگی گرفته شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که خبر زیباییهای قامت او بلند شد، در حالتی شگفتانگیز به باغ آمد و مانند درخت سرو به عبادت و نماز ایستاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طوطی بپرید از قفس بلخ بمرد
چون دید بجای نیشکر نیزه غرو
چون بلبل بر گل بگل و سرو بسرو
واکنون بخس اندر آورد سر چو تذرو
مؤذن پسری تازهتر از لالهٔ مرو
رنگ رخش آب برده از خون تذرو
آوازهٔ قامت خوشش چون برخاست
در خال بباغ در نماز آمد سرو
هر سال که تشریف دهی چون گل نو
با باد بود برفتنت بسته گرو
من لابه کنان چو بلبل اندر پی تو
تو خنده زنان گوش در اکنده ورو
رشک آیدم از شانه و سنگ ای دلجو
تا با تو چرا رود به گرمابه فرو
آن در سر زلف تو چرا آویزد
وین بر کف پای تو جرا مالدرو
این کوثر فیض بخش کز خجلت او
آب چه زمزم به زمین رفته فرو
گر جوشد و بیرون رود از سرچه عجب
کز عکس رخ تو آتش افتاده درو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.