گنجور

 
مهستی گنجوی

دی خوش پسری بدیدم اندر «روزن»

گر لاف زنی ز خوبروئی رو، زن

او بر دل من رحم نکرد یک سوزن

خود دود دل منش ستاند روزن

 
sunny dark_mode