گنجور

 
 
 
عطار

بر لوحِ دلت نقشِ دو عالم رقم است

رو لوح بشوی و ز ناحق دودم است

ور با عدمت برَند اصلت عدم است

انگار نزادهای بمیر این چه غم است

اوحدالدین کرمانی

لطف تو و قهر تو همیشه به هم است

لکن چو ضعیفیم به جان در ستم است

ای آنکه ز هیچ هر چه خواهی بکنی

با من همه آن کن که طریق کرم است

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مجد همگر

دریای سرشک دیده پرنم ماست

وان بدر که بر کوه نتابد دل ماست

در حسرت همدمم بشد عمر عزیز

ما در غم همدمیم و غم همدم ماست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
اهلی شیرازی

گیرم که مرا هر سر مو یک قلم است

گر شرح غمت نویسم این نیز کم است

بس دم نزم که بر دل روشن تو

حاجت سخن نیست که دل جام جم است

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
فضولی

انجام وجود اهل عالم عدم است

پایان سرور و راحت و ذوق غم است

بسیار مکش در طلب راحت رنج

کین جنس بسی عزیز و بسیار کم است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه