گنجور

 
شمس مغربی

رخت هر دم جمالی مینماید

ز حسن خود مثالی مینماید

مرا طاووس حسنت هر زمانی

رخ همچون هلالی مینماید

جمالت را کمالاتست بسیار

از آن هر دم کمالی مینماید

تجلی میکند هر لحظه بر دل

دلم را طفه حالی مینماید

گهی بر چرخ دل مانند بدری

گهی همچو هلالی مینماید

مرا هر ذرّه از ذرّات عالم

بتو راه وصالی مینماید

جهان بر عارضت چون خط و خال است

از آن چون خط و خالی مینماید

بچشم مغربی غیری محال است

کس او گوید محالی مینماید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode