بر آب حیات تو جهان همچو حیاتی است
او نیز اگر باد رود از سرش آبیست
بهر تو یک تاب جهان کرد پدیدار
ذرات جهان جمله عیان گشته ز تابیست
حرفیست جهان از ورق دفتر علت
هرچند که خود را بسر خویش کتابیست
زاندیده کماهی نتواند رخ او دید
کاویخته بر روی وی از نور نقابیست
از تشنگی آنرا که تو پنداشته بودی
در بادیه از دور که آبیست، سرابیست
بیدار شو از خواب که این جمله خیالات
اندر نظر دیده بیدار چه خوابیست
از جانب او نیست حجابی به حقیقت
از جانب ما باشد اگر زانکه حجابیست
ساقی به هم باده بهیک خّم دهد امّا
در مجلس ما مستی هر یک ز شرابیست
تنها نبود مغربی از نرگس او مست
در هر طرف از نرگس او مست خرابیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.