صنما هر نفسی در گذرت میبینم
بر دل و دیده و جان جلوهگرت میبینم
گرچه صدبار کنی جلوه مرا هر نفسی
لیک هر لحظه به جنسی دگرت میبینم
گرچه از منزل خود هیچ برون مینایی
لیک پیوسته ترا در سفرت میبینم
بر سپهر دل و بر چرخ روان تابنده
گاه چون شمس و گهی چون قمرت میبینم
دایم از غایت پیدایی خود پنهانی
گرچه تابندهتر از ماه و خورت میبینم
غایب از دیده نه زانکه به صد کسوت خوب
هرزمانی گذران بر نظرت میبینم
تویی نور بصرم گرچه نهان از نظری
زانکه در دیده چو نور بصرت میبینم
مغربی از ملک و فلکی بالاتر
گرچه دایم به لباس بشرت میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.