شمارهٔ ۱۳۳
صنما هر نفسی در گذرت میبینم
بر دل و دیده و جان جلوهگرت میبینم
گرچه صدبار کنی جلوه مرا هر نفسی
لیک هر لحظه بجنسی دگرت میبینم
گرچه از منزل خود هیچ برون مینایی
لیک پیوسته ترا در سفرت میبینم
بر سپهر دل و بر چرخ روان تابنده
گاه چون شمس و گهی چون قمرت میبینم
دایم از غایت پیدایی خود پنهانی
گرچه تابنده تر از ماه و خورت میبینم
غایب از دیده نه زانکه بصد کسوت خوب
هرزمانی گذران بر نظرت میبینم
توئی نور بصرم گرچه نهان از نظری
زانکه در دیده چو نور بصرت میبینم
مغربی از ملک و فلکی بالاتر
گرچه دایم به لباس بشرت میبینم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...