ما از میان خلق کناری گرفته ایم
واندر کنار خویش نگاری گرفته ایم
دامن نخست بر همه عالم فشانده ایم
وانگه بصدق دامن یاری گرفته ایم
از بهر قوت و طعمه شاهین جان و دل
از مرغزا قدس شکاری گرفته ایم
سرگشته گشته ایم چو پرگار سالها
تا بر مسال نقطه قراری گرفته ایم
صد بار برون جسته ایم از حصار تن
تا بهر جان خویش حصاری گرفته ایم
اندر میان گرد به مردی رسیده ایم
تا عاقبت عنان سواری گرفته ایم
با آنکه هیچ کار نیاید ز مغربی
او را بیاری از پی کاری گرفته ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ما حالی از نشاط کناری گرفته ایم
در سر زجام غصّه خماری گرفته ایم
پرورده ایم دشمن جانرا بخون دل
پس لاف می زنیم که یاری گرفته ایم
چندین هزار گلبن شادی درین جهان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.