بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران را
با شربت دیدارت بدخو نکنم جان را
از بس که دل خلقی گم شد به زنخدانت
خون پر شود ار کاوند آن چاه زنخدان را
دی شانه زدی گیسو، افتاد بسی دلها
گرد آر دمی آخر دلهای پریشان را
در جیب وجود کس نگذاشته ای نقدی
یک لطف بکن زین پس مگشای گریبان را
تو می روی و دلها دنبال دوان هر سو
چون خلق که بشتابد نظاره سلطان را
بدبخت دلی دارم، دیوانه بت رویان
یا رب که مباد این دل هندو و مسلمان را
گویند که از خوبان بدنام شدی خسرو
چون دل نکند فرمان، خسرو چه کند آن را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد جدایی و حسرت عشق صحبت میکند. او از تلخی جدایی میگوید که با یاد محبوبش شیرین میشود. دلها به خاطر زیبایی معشوق گم شده و شاعر نگران است که این عشق او را به زوال بکشاند. او اشاره میکند که زیبایی محبوبش دلها را به دنبال خود میکشاند و خود او هم دیوانه این عشق است. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر معشوق از خوشنامی خود دور شود، دل عاشق نمیداند چه باید بکند.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، تلخی جدایی را با زیبایی دیدار تو شیرین میکنم و نمیگذارم جانم را با بدی آزرد.
هوش مصنوعی: به خاطر جذابیت و دلبری خاص تو، بسیاری از دلها گم شده و دچار درد و اشتیاق میشوند. حتی اگر خطر داشته باشد، آنها همچنان به سمت تو میآیند تا بر افراشتهات بوسهای بزنند.
هوش مصنوعی: دیروز با شانه زدن به موهایت، دلهای زیادی را به دست آوردی، حالا لحظهای توقف کن تا دلهای آشفته را جمع کنی.
هوش مصنوعی: در وجود هیچ کس چیزی از ارزش و مقام نگذاشتهای، لذا لطفا از این به بعد به خاطر خودت هم که شده، به دیگران نشان نده که چه در دلت داری.
هوش مصنوعی: تو میروی و دلها در هر جا دنبالت هستند، انگار که مردم برای تماشای یک پادشاه به سرعت حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: من دلی غمگین و دیوانه دارم که به زیباییهای معشوقان خیره شده است. کاش این دل به عشق و احساس از بین نرود و از تنش جدایی نگیرد.
هوش مصنوعی: میگویند که تو که از خوبان هستی، به بدنامی مشهور شدهای. اما خسرو، وقتی دلش فرمان نبدهد، چه کار میتواند بکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر سلسله جنبانی، گیسوی پریشان را
آشفته کنی دل را، دیوانه کنی جان را
در صومعه گر بویی، پیدا شود از عشقت
از خرقه برون آرند، صد مشرک پنهان را
از زلف مزن چوگان، بر گون زنخدانت
[...]
حلقه چون زد در دی زلفان رخ جانان را
مانا ز گلستان پر گل کرده به دامان را
ای کز اثر خنده دل پرور و جان بخشی
بر کشتهٔ خود بگشا باری لب خندان را
رویت گل و لب شکر، من خسته، تو جان پرور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.