دل که نه زعشق پاره پاره بود
دل نگویم که سنگ خاره بود
پیرمردی که از جفای جوان
خون نخورده ست شیرخواره بود
ای که مه با کمال خوبی خویش
پیش روی تو پیشکاره بود
هر که یکبار دید روی ترا
تا زید در غم دوباره بود
گر ز کافر بود هزار سوار
چشم تو میر آن هزاره بود
چون لبت را به گاز پاره کنم
لب نباشد نبات پاره بود
نیست یک چاره وصل را، وانگاه
می زیم من هزار چاره بود
خاک پای تو می کشم در چشم
مگر این اشک را کناره بود
هر شبی خسرو است و بیداری
مونسش گر بود، ستاره بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق عاشقانه و احساسات دردناک ناشی از عشق است. شاعر به توصیف دلتنگی و فراق میپردازد و میگوید که دلش بهخاطر عشق جریحهدار و پارهپاره شده است. او از جوانی که به او جفا کرده و از زخمهایی که بر دلش نشسته، سخن میگوید. شاعر همچنین به زیبایی معشوقش اشاره کرده و احساس میکند که دیدن چهرهاش بار دیگر باعث غم و اندوهش میشود. عشق او به حدی است که حتی با وجود مشکلات، امید به وصال را از دست نمیدهد و در دل آرزوهایی برای وصال میکارد، هرچند که در این راه با اشک و رنج روبهرو میشود. در نهایت، شب را با اندوه بیداری و احساس تنهایی توصیف میکند که حتی ستارهها هم نمیتوانند مونس دردهای او باشند.
هوش مصنوعی: دل اگر از عشق پاره پاره شده باشد، نمیتوانم بگویم که همانند سنگ سخت و بیروح است.
هوش مصنوعی: پیرمردی که از ظلم و کارهای بد جوانان آسیب ندیده، در واقع مانند یک نوزاد بیگناه و بیتجربه است.
هوش مصنوعی: ای تو که ماه با زیبایی تمامش، در برابر تو و به نیکی آماده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که یک بار زیبایی تو را ببیند، بار دیگر به غم و اندوه میافتد.
هوش مصنوعی: اگر حتی هزار سوار از کافران هم باشد، چشم تو میتواند بر آن هزار سوار حکومت کند.
هوش مصنوعی: وقتی که لبت را با دندان پاره کنم، نمیتوان آن را لب نامید، بلکه فقط تکهای از گیاه خواهد بود.
هوش مصنوعی: راهی برای رسیدن به وصال معشوق نیست، اما در این باره من هزار روش و راه حل را در نظر میگیرم.
هوش مصنوعی: من خاک پای تو را به چشمانم میمالم تا شاید این اشکها کنار بروند.
هوش مصنوعی: هر شب برای خسرو شبی به یاد ماندنی است و اگر بیداری رفیق او باشد، در این مدت ستارهای در آسمان خواهد درخشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهر پیوسته یکسواره بود
ماه باشد که با ستاره بود
بر زمین آن درخت چیست که او
همنژاد سرمناره بود
برو برگش زمرّد و لعل است
مگر اصلش زسنگ خاره بود
بر سر او نشسته مرغی سبز
[...]
با کسی کو ازین شماره بود
هیچ دانی ترا چه چاره بود؟
پیر کز جنبش ستاره بود
گرچه پیر است شیرخواره بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.