تا رخ تو زلف ترا پیش کرد
زلف تو مه را به پس خویش کرد
چشم تو دی ملک جهان می گرفت
مست شد آن غمزه و فرویش کرد
دوش دهانت نمکی می فشاند
قطره چکید و جگرم ریش کرد
کرد دلم پاره و دانی که کرد
تیر تو، ای کافر بدکیش، کرد
چشم تو در خواب شد او را بگوی
در نتوان بر سگ خود پیش کرد
خامه خسرو نتواند نوشت
آنچه غمت بر من درویش کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رو به درشتی چو بداندیش کرد
ناله بسی از عمل خویش کرد
هرکه دل از حیله بداندیش کرد
با کس دیگر نه، که با خویش کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.