نه پیش از این مژه زینگونه خونفشانم بود
نظاره تو بلا شد که آن زمانم بود
به جان تو که فرو نامدی شبی از دل
دمی چه باشد، اگر از تو دل گرانم بود
زبان حدیث تو می گفت دوش و دل می سوخت
رسید کار به جان و سخن همانم بود
خیال وی رسنم بسته در گلو می گشت
هنوز دل به سوی زلف تو کشانم بود
بکش مرا و ز سر زنده کن به خویش آخر
به جان کالبدی چند زنده دانم بود
در آن جهان من و عشقت گذاشتم به درت
تن خراب که همراه این جهانم بود
جدا شدی ز فراق تو بند بندم، لیک
ز جرعه های تو پیوند استخوانم بود
به بندگی غمت جان فروختم مخرید
که داغهای کهن گرد گرد جانم بود
به نازگویی، خسرو صبور باش به عشق
چرا نباشم، جانا، اگر توانم بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو را که گفت که من بیتو میتوانم بود
که مرگ بادا گر بیتو زنده دانم بود
اگر به پیش کسی جز تو بستهام کمری
گواه باش که: زنار در میانم بود
درون خویش بپرداختم ز هر نقشی
[...]
چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود
که سرگذشت فراق تو بر زبانم بود
شد آتش جگرم پیش مردمان روشن
ز خون گرم که در چشم خونفشانم بود
به التفات تو دارم امیدواریها
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.