نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد
فلک به پیش تو نام قمر نمی گیرد
به زیر پات چو گل می کند درم ریزی
بنفشه می چند و سرو برنمی گیرد
کسی که بر لب و خال تو می نهد انگشت
کدام نکته که او بر شکر نمی گیرد
چنین که از لب تو می چکد شکر، عجب است
که آن دو لعل تو بر یکدگر نمی گیرد
صدف چو غره بدین شد که من دهان توام
چرا دهان قدری تنگ تر نمی گیرد
به آه خسرو بیدل حواله باید کرد
به عالم آتش عشق تو در نمی گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد
چه مایه فیض کزان لعل تر نمی گیرد
بکن ستایش اهل کمال در غیبت
که روی آینه را کس به زر نمی گیرد
بود زسرمهٔ آهم فروغ دیده مهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.