کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نشود سود دردمندی را
که زخم کاری تیغ تو بر جگر دارد
ز بیقراری زلفت قرار یافت دلم
به زیر سایه او زان سبب مقر دارد
فضیلتی که جمال تراست بر خورشید
فضیلتی ست که خورشید بر قمر دارد
چه طوطی است خط سبزت، ای پریچهره؟
که تکیه بر گل و منقار بر شکر دارد
ز سوز عشق توام آتشی ست در سینه
که اشک دیده چون ناردان شرر دارد
ز آتش دل آشفتگان حذر می کن
که دود خاطر خسرو بسی اثر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به زیبایی معشوق خود، که همچون شمعی روشن است، اشاره میکند و به احساسات خود نسبت به او میپردازد. او از درد و رنج ناشی از عشق و زخمهای عاطفی ناشی از معشوق صحبت میکند و از بیقراری و اشتیاقی که زلفهای او در دلش ایجاد کردهاند، مینویسد. شاعر زیبایی معشوق را با خورشید و قمر مقایسه میکند و از شیرینی و لطافت او به عنوان طوطیای که روی گل نشسته، یاد میکند. همچنین او به آتش عشق خود و تبعات آن اشاره میکند و به دیگران هشدار میدهد که از عذاب وآتش دل عاشقان دوری کنند.
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی تو را میبیند، از آتش عشق و شوق یک پروانه چه میداند؟
هوش مصنوعی: کسی که زخم عمیق و دردناک بر دل دارد، با اندک کمکی که به او میشود، فایدهای نخواهد برد.
هوش مصنوعی: به دلیل بیقراری و آشفتگی ناشی از زلف تو، دل من آرامش پیدا کرد. به همین خاطر در زیر سایه او, دلش را راحت میبیند و از آنجا آرامش دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی تو چنان برتر از زیبایی خورشید است که خورشید نیز در مقایسه با ماه در مرتبهای پایینتر قرار دارد.
هوش مصنوعی: چه زیبایی دارد نقش سبز تو، ای زیباروی! که بر روی گل نشستهای و منقارت بر شکر است.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که در درونم آتش شدیدی وجود داشته باشد و اشکهایم مانند جرقههایی درخشان، آتش عشق را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: از آتش دل افرادی که رنجیده و پریشان هستند دوری کن، زیرا دود دلشان تاثیرات زیادی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
[...]
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
[...]
خبر دهید مرا کآن پسر خبر دارد
که کار من زغمش روی در خطر دارد
خبر ندارم در عشق او ز کار جهان
ولی جهان ز من و کار من خبر دارد
همه فسانه عالم مرا فرامش گشت
[...]
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
[...]
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نبود سود دردمندی را
که زخم تیغ رقیب تو در جگر دارد
ز بی قراری زلفش قرار یافت دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.