به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآید
نفیر و ناله من بر سپهر و ماه برآید
نگه تو داریش از سوز جان خلق، خدایا
چو او خرامد هر سو، هزار آه برآید
چو چشم سرخ کنم بر رخش، ز دیده رود خون
هزار آه که داد از دل سیاه برآید
فتاد در زنخ او، دلا، بمیر که زلفش
نه رشته ایست کز او غرقه ای ز چاه برآید
ز روی خوب مراد تو می دهند، ولیکن
هزار توبه کجا پیش این گناه برآید؟
شبی پگاه ترک سر ز خواب ناز برآور
که آفتاب نیارد که صبحگاه برآید
چنین که اختر خسرو به زیر خاک فرو شد
مگر ز دولت شاه جهان پناه برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد ناشی از دوری معشوق میپردازد. شاعر با بیان آرزوی رسیدن به معشوق و تاثیر سوزناک او بر دل و جانش، از عشق و اندوه خود سخن میگوید. او به زیبایی معشوق اشاره کرده و از درد ناشی از غم جدایی و گناهان احتمالی یاد میکند. در انتها، شاعر امید دارد که در آینده، بار دیگر به وصال معشوق نائل شود و از تاریکی به روشنایی برسد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن ماه کج کلاه بر بام من ظاهر شود، صدا و فریاد من به آسمان و ماه میرسد.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای تأثیر عمیقی است که جلوهای خاص و زیبا از محبوب بر دیگران میگذارد. زمانی که آن شخص با زیبایی و ناز خاصی حرکت میکند، دلها به شدت تحت تأثیر قرار میگیرند و حسرتی در دلها ایجاد میشود که باعث میشود چندین آه از دلها بیرون بیاید. به عبارت دیگر، زیبایی و حرکات دلربای او باعث ایجاد احساسات شدید و غم در دیگران میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که به چهرهاش نگاهی میکنم و چشمهایم به سرخی میزند، اشکهایم مانند خون از چشمانم سرازیر میشوند و صدها آه از دل غمگینم به بیرون میآید.
هوش مصنوعی: دل غرق در زلف او شده است، ای دل، بمیر! چرا که زلف او یک رشته ساده نیست که بتوانی از آن به راحتی بیرون بیایی.
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره تو، مراد و خواستهام را برآورده میکنند، اما با این حال، هزار توبه نمیتواند در برابر این گناه بهبود یابد.
هوش مصنوعی: یک شب، صبح زود، از خواب شیرین خود بیدار شو، زیرا آفتاب نمیتواند صبح را به تأخیر بیندازد.
هوش مصنوعی: زمانی که ستارهی خسرو به زیر خاک رفت و افول کرد، آیا از جانب دولت شاه جهان، نجات و پناهی به وجود خواهد آمد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآید
ز جان سوخته ام صد هزار آه بر آید
به منزلی که گذشتی ز آب دیده ام، ای جان
هزار لاله خونین ز خاک راه برآید
ز پرده چون به در آیی برای دیدن رویت
[...]
بر اوج حسن چو آن ترک کج کلاه بر آید
خروش عشق ز درویش و پادشاه برآید
چو طالعست ببینندگان ستاره ی روشن
بآفتاب رود همره و بماه برآید
چو خط و خال تو چند از برای سوختن من
[...]
به جز به روی تو کآن طرهای سیاه برآید
کسی ندیده که عقرب به برج ماه برآید
جریده بر صف مژگان او چه میزنی ای دل
گمان مبر که سواری به یک سپاه برآید
متاع حسن ز کف رایگان مده که شود گم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.