آن خون که گاه مستی از آن مست ما چکد
از زلف فتنه بارد و از جان بلا چکد
شوید چو رخ به صبح، کند غرقه خلق را
هر قطره ای که از رخ آن آشنا چکد
ای زاهد، از دعای بد ایمن مشو که شب
مستان دعا کنند، که خون از دعا چکد
جام لبت که محتشمان را حلال باد
زو جرعه ای چه باشد، اگر بر گدا چکد
مردم در این هوس که شبی سر نهم به پاش
زانگونه کاب چشم منش زیر پا چکد
خاک درت به چشم من، از گریه خون خورم
تا خود جزای چشم من آن توتیا چکد
محکم قبا مبند که دامن بگیردت
خون هزار دل که ز بند قبا چکد
شمشیر آبدار کشیدی بر اهل عشق
دولت بود که ضربی از آن سوی ما چکد
تو می روی و از پی خونریز خویشتن
خسرو دوان که تا خوی اسپت کجا چکد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر خون که از درون ز دل مبتلا چکد
جوشد ز سوز سینه و از چشم ما چکد
گردد چو آه صاعقهانگیز ما بلند
زان ابر فتنه تفرقه باد بلا چکد
از شیشهای چرخ به دور تو بیوفا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.