چشم تو خفته ایست که در خواب می رود
زلف تو آفتی ست که در تاب می رود
هندوی سنبل تو چه دزد دلاور است؟
کو شب به روشنایی مهتاب می رود
هر دم ز شور پسته شیرین تو مرا
دامن پر از سرشک چو عناب می رود
گشتم در آب دیده چنان غرق کاین زمان
صد نیزه برتر از سر من آب می رود
ساقی عنان سرکش گلگون کشیده دار
کاین بادپای عمر به اشتاب می رود
ما را ز طاق ابروی جانان گریز نیست
زاهد اگر به گوشه محراب می رود
خسرو چو گشت معتکف آستان دوست
هرگز به طعن دشمن ازین باب می رود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف وضعیت خود و احساساتش میپردازد. او عمیقاً تحت تأثیر چشمان خوابآلود و زلف معشوق قرار دارد و زیباییهای او را همچون آفتی خطرناک میبیند. شاعر از جذابیتهای معشوق و تأثیر آنها بر دل و جانش میگوید و به نوعی احساس غرق شدن در عشق و زندگی را توصیف میکند. او در نهایت به ناتوانی از دوری از معشوق اشاره میکند و بیان میکند که حتی زاهدان و افراد عابد نیز نمیتوانند از جاذبه عشق فرار کنند. در پایان نیز به مهر و وفاداری خسرو در برابر دوست اشاره میشود.
هوش مصنوعی: چشمان تو در خواب به سر میبرند و موهای تو به مانند آفتی هستند که در حال رقصیدن و درخشش هستند.
هوش مصنوعی: چه دزد ماهری است آن هندوی سنبل! او در شب به نور مهتاب میرود.
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر شوق و عشق به تو، دامن من پر از اشک میشود، همچنان که میوهی خوشمزهی عناب به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: در آب چشم خود غرق شدم و حالا حس میکنم که آب به قدری بالا میآید که حتی بیشتر از سرم میرود.
هوش مصنوعی: ای ساقی، کمی نگهدار و کنترل کن این شیشهی سرخ را، زیرا که باد عمر ما را به سرعت میبرد و ما باید از لحظات زندگی لذت ببریم.
هوش مصنوعی: ما از زیبایی و جاذبه ابروی محبوب نمیتوانیم فرار کنیم، حتی اگر زاهد یا آدم پرهیزکاری به گوشه محراب و عبادت برود.
هوش مصنوعی: خسرو وقتی که در آستان دوست حضور پیدا کرد و به عبادت و راز و نیاز پرداخت، دیگر هرگز اجازه نمیدهد که زبان دشمنان بر او تأثیر بگذارد یا به او آسیب برساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروری که سرو امانی بباغ فضل
از چشمه سار لطف تو سیراب می رود
در روزگار دست تو پای امید خلق
چون خامۀ تو پر گهر ناب می رود
از ننگ رنگ روز حسودت شب سیاه
[...]
چون زلف سرفشان تو در تاب میرود
شب در پناه پرتو مهتاب میرود
چون ابروی کمانکش تو تیر میکشد
از چشم عاشقان تو خوناب میرود
بر بوی روز وصل تو و بیم هجر شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.