شمارهٔ ۸۴۰
یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند
با جان پاره از همه عالم رمیده اند
بس زاهدان شهر کز آن چشم پر خمار
سبحه گسسته اند و مصلا دریده اند
ترسندگان به جور دلت یار نیستند
مرغان دشت دان که به سنگی خمیده اند
بنمای شکل خود که بسی خون گرفتگان
جانها به کف نهاده به دیدن رسیده اند
تر دامنان کسان شده اند از تو کز صفا
دامن ز سلسبیل و ز کوثر کشیده اند
جاروب آستان تو معزول شد زکار
زان جعدها که بر سر کویت بریده اند
آنان که عاشقان ترا طعنه می زنند
معذور دارشان که رخت را ندیده اند
یابند زین پس از غزل خسرو اهل دل
سوزی که در فسانه مجنون شنیده اند
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...