دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟
وین درد سینه ما پیش دواکه گوید
من غرق خون همه شب، او خود به خواب مستی
آنجا که اوست از من این ماجرا که گوید؟
گفتم که چند بر ما نامهربانی آخر؟
تا مهربان ما را پیغام ما که گوید؟
ای جان خسته، یارت گر در عدم فرستد
چون تو از آن اویی او هر کجا که گوید؟
بر آستان خواری جان دادنی ست ما را
زیرا که پیش سلطان حال گدا که گوید؟
دیدار دوست دیدن وانگه حدیث توبه
والله دروغ باشد، هر پارسا که گوید؟
شرح غمت فراوان تو نشنوی ز خسرو
هم خود بگوی، جانا، کاین قصه با که گوید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و عشق خود به محبوبش سخن میگوید. او احساس میکند که دلش به خاطر دوری از یارش به شدت رنج میبرد و از او میخواهد که وضعیت را تغییر دهد. شاعر به این نکته اشاره میکند که حتی در خواب نیز غرق در عشق و خونریزی است و نمیداند دیگر چه بگوید. او از بیمهری معشوقش گلایه میکند و از او میخواهد که حداقل پیام عشقش را به او برساند. همچنین به مفهوم فراق اشاره میکند و تأکید میکند که دیدار دوست، حالتی خاص و غیرقابل وصف است. در نهایت، او بحث درد و غم را به یک حس عمیق و انسانی فرامیخواند، به طوری که غم او بیش از آن است که بتوان به کس دیگری گفت.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر یار ما از دست رفته است، چه کسی میتواند بگوید؟ و این دردی که در سینه داریم، پیش از درمان چه کسی میتواند به آن اشاره کند؟
هوش مصنوعی: من شب را در خونی غرق شدم، اما او در خواب خوش و سرمستی خود غوطهور است. حالا این ماجرای دردناک را چه کسی باید برای او بگوید؟
هوش مصنوعی: از تو میپرسم که چه زمانی دیگر بر ما بیمحبتی خواهی کرد؟ چه زمانی مهربان ما پیامی برای ما خواهد آورد؟
هوش مصنوعی: ای دل نگران، اگر محبوب تو در جایی دور باشد، آیا نمیدانی که تو از آن اویی؟ او هر جا که بخواهد، تو را به سوی خود میکشاند.
هوش مصنوعی: در درگاه ذلت جان دادن برای ما ممکن است، چون در مقابل سلطان، حال گدا چه اهمیتی دارد که چیزی بگوید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که دیدن دوست و سپس گفتن درباره توبه، دروغ است، باید به او گفت که هر پارسا و درستکاری چنین ادعایی نکند.
هوش مصنوعی: غمت را به قدر کافی از خسرو نخواهی شنید، خودت بگو، جانا، که این داستان را به چه کسی نقل کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید
یعنی به می فروشان این ماجرا که گوید
پیر مغان دهد می با ما و شیغ نوبه
طالب بگو ارادت زین هر دو با که گوید
خود بین هنر شناسد عیب خداشناسان
[...]
شرح غم دل ما با یار ما که گوید؟
گر محرمی نباشد جان غصه با که گوید؟
جان با خیال لعلش گوید غم دل، آری
با غنچه حال بلبل غیر از صبا که گوید؟
غلتان اگر نه هردم اشکم رود به کویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.