هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد
گشت باغی و نشاط لب جویی دارد
کس نپرسد که کجایم من بی خانه و جای؟
هر خسی خاکی و هر سگ سر کویی دارد
دوست دارم خم گیسوی نکورویان را
وان کسی را که دلی در خم مویی دارد
کاشکی خاک شوم من به زمینی کانجا
ترک من گاه سواری تگ و پویی دارد
تا درونی نبود، محرم شوقی نشود
سوزش عود از آن است که بویی دارد
گر سرم دولت چوگانش نیرزد، باری
لذتی دارم از آن حال که گویی دارد
هان و هان تا نکند عمر به بستان ضایع
هر که در خانه تماشای نکویی دارد
عاشقان باده به جز کأس ملامت نخورند
کار مجنون است که سنگی و سبویی دارد
یارب این مذهب خورشید پرستی ز چه خاست؟
مگر آن است که چون روی تو رویی دارد
خسرو ار جان به غمت داد، ترا بادا عیش
چون تویی را چه غم، ار جان چو اویی دارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشقانه فردی است که از زیباییها و جذابیتهای عشق و جوانی سخن میگوید. شاعر احساس سرزندگی و شادابی را در باغ و کنار آب تجربه میکند و به محبت و زیباییها اشاره دارد. او از بیخانمانی و بیجایی خود شکایت نمیکند، بلکه به دوستی و جذابیتهای عشق و زندگی میپردازد. شاعر آرزو دارد که به خاکی تبدیل شود که در آن عشق و زیبایی وجود دارد.
عشق و شوق درونی برای او اهمیت دارد و میفهمد که بدون محرم عشق، حس و حالی به وجود نمیآید. او به لذتی که از عشق میبرد اشاره میکند و نگرانی از هدر رفتن عمرش را به خاطر زیباییها دارد. در نهایت، شاعر به تقدیر و خوشبختی مینگرد و میگوید که در عشق، حتی اگر به اندوهی گرفتار شود، باز هم لذتی از آن میبرد.
هوش مصنوعی: هر فردی در جوانی خود سرشار از شوق و انرژی است و مانند یک باغ سرسبز و شاداب، نشاط و تازگی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: هیچکس از من نمیپرسد که کجایم؛ چرا که من بیخانه و بیجایم. هر شخصی، حتی هر سگ، جایی دارد و در کوچهای زندگی میکند.
هوش مصنوعی: من عاشق گیسوان زیبای محبوبان هستم و نیز کسی را دوست دارم که در دلش به خاطر مویی از آن زیبایی احساس تعلق و محبت دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش من به خاک تبدیل شوم در دیاری که آنجا جای من در جستجوی سواری و حرکت است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درونی نباشد، کسی نمیتواند به راستی شوق را احساس کند و سوزش عود به خاطر بویی که دارد، به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشتم به اندازهی توپ چوگان ارزش نداشته باشد، حداقل از آن حال و هوایی که دارم لذتی میبرم که گویی یک چیزی دارد.
هوش مصنوعی: از زندگی لذت ببرید و به کارهای خوب توجه داشته باشید، چرا که عمر نباید به بطالت سپری شود. هر کسی که در خانهاش زیبایی و خوبی را میبیند، باید از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: عاشقان شراب، جز پیمانهای از سرزنش چیزی نمینوشند. این نشاندهندهٔ مجنون بودن است که هم سنگ را دارد و هم سبو، یعنی در دلش عشق و جنون را با هم دارد.
هوش مصنوعی: خدایا، این دین پرستش خورشید از کجا نشأت گرفته است؟ آیا به این دلیل نیست که وقتی تو را مینگریم، بر روی تو روشنی و درخشش حس میشود؟
هوش مصنوعی: اگر خسرو جانش را به خاطر غمت فدای تو کرده است، تو که چنین هستی نباید نگرانی داشته باشی. چه غمی میتواند تو را آزار دهد در حالی که کسی چون او جانش را برایت میدهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من باز هوای سرکوئی دارد
میل خاطر دگر امروز بسوئی دارد
هیچ دارید خبر کان دل سرگشته ی من
مدتی شد که وطن بر سر کوئی دارد
بگسست از من و در سلسله موئی پیوست
[...]
عاشق آنست که در بر گل رویی دارد
عارف آنست که دستی به سبویی دارد
بلبل از باغ به طوف دل ما میآید
یارب این غنچه ز گلزار که بویی دارد!
چارهها کرد که از تاب تو رسوا نشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.