لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکند
چشم تو جز جگر سوختگان خون نکند
ماه روی چو تو در مهر نمی افزاید
کم ازان کاین ستم و جور بر افزون نکند
چون رسد غارت ترکان خیالت، عاشق
نقد جان را چه کند کز دل بیرون نکند
سخن تلخ تو چون زهر کند در دل کار
طرفه کاری که درین زهر کس افسون نکند
دست ازان دارم بر خود که نهم پای به هوش
تا مرا سلسله زلف تو مجنون نکند
مردمان چشم ملامت سوی من داشته اند
مردمی کی کند، از چشم تو اکنون نکند
چند با خسرو سرگشته چو گردون گردی
برنگردی، ز وی، اندیشه گردون نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عذاب و رنجی میپردازد که عشق و نگاه معشوق برای گوینده به همراه دارد. شاعر از دست دادن و تلخیهای عشق سخن میگوید و بیان میکند که زیبایی و مهربانی معشوق نه تنها افزاینده عشق نیست بلکه منجر به درد و رنج بیشتری میشود. او همچنین به خیالات عاشقانه و تاثیرات زهرگونهی سخنان معشوق اشاره میکند و از ناتوانی خود در جدایی از او سخن میگوید. در نهایت، نگاه ملامتآمیز دیگران به خود را نیز در ابراز عشق و وفاداری به معشوق به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: لبهای تو تنها خون دل را بیشتر نمیکنند و چشمان تو جز اشک جگر سوختگان چیزی نمیریزند.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و نورانی تو مانند ماه است و هیچ کس نمیتواند به اندازهی تو محبت و زیبایی بیاورد. همچنین، هیچ ظلم و ستمی نمیتواند بر زیبایی و مهربانی تو افزوده شود.
هوش مصنوعی: زمانی که خیال حمله ترکان به سراغت بیاید، عاشق واقعی که جانش را میفروشد، چه کار میتواند بکند وقتی که نتواند محبت را از دلش خارج کند؟
هوش مصنوعی: سخنان تلخ تو مانند زهر، در دل دیگران تاثیر میگذارد. جالب اینکه در این زهر، کسی نمیتواند جادوی خاصی ایجاد کند.
هوش مصنوعی: من از خودم دست میکشم و هوشیاریام را کنار میگذارم تا رشته زلفهای تو باعث دیوانگیام نشود.
هوش مصنوعی: مردم همیشه به من نگاه سرزنشآمیز داشتهاند، اما آیا این مردم اکنون از تو چنین نگاهی خواهند داشت؟
هوش مصنوعی: چند بار با خسرو مایهدار و شکوهمند، مثل گردباد سرگردان شدهایم و هرگز به او برنمیگردیم. او هم هرگز به فکر گرداندن سرنوشت ما نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب نباشد که فراق تو دلم خون نکند
وآرزوی تو مرا رنج دل افزون نکند
هیچ روزی نبود کانده شوق تو مرا
دل چو آتشکده و دیده چو جیحون نکند
مژه بر هم نزد دیده من هیچ شبی
[...]
سرخ آنکس که رخ از باده گلگون نکند
فصل گل روی همان به که بهامون نکند
پای در دره کیخسرو و دارا ننهد
سیر این منظره با خاطر محزون نکند
همه از دامن الوند پر از دامن گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.