یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون رود
چون کنم از سینه این آه و فغانم چون رود
نقش خوبان را گرفتم خود برون رانم ز چشم
آنکه اندر سینه دارم جای آنم چون رود
در غمم خلقی که آن افتاده در ره خاک شد
من درین حیرت که او بر استخوانم چون رود
هان و هان، ای کبک کهساری که می نازی به گام
گو یکی بنما که آن سرو روانم چون رود
کشتنم بر دیگران می بندد آن را کو بود
ای مسلمانان، به دیگر کس گمانم چون رود
مردمان گویند، ازو دعوی خون خود بکن
حاش لله، این حکایت بر زبانم چون رود
ای که پندم می دهی آخر نیاموزی مرا
کز دل شوریده شکل آن جوانم چون رود
دی جفا کار ستمگر خواندمش، وه کاین سخن
از دل آن کافر نامهربانم چون رود
گر چه از خسرو رود جان و جهان هر چه هست
آرزوی آن دل و جان و جهانم چون رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسی به بیان درد و اندوه شاعر اشاره دارد. شاعر از عشق و دلتنگی صحبت میکند و بیان میکند که اندیشهی محبوبش همچون رود در جانش جاری است. او سعی دارد آتش فراق را از دلش بیرون کند، اما نمیتواند. شاعر به توصیف زیباییهای معشوق و عذاب روحی خود میپردازد و نشان میدهد که چگونه غم و اندوه او را در بر گرفته است. در نهایت، او از دیگران خواسته که او را درک کنند، زیرا دلش به شدت از دوری محبوبش میسوزد.
هوش مصنوعی: ای خدا! چگونه میتوانم این فکر محبوب را از جانم بیرون کنم، مانند آبی که از سینهام بهسوی بیرون میجوشد و همراه با آنگری و نالهام جاری شود؟
هوش مصنوعی: من زیباییهای خوبان را در ذهن خود حفظ کردهام و سعی میکنم از چشمان کسی که در دل دارم دور شوم، زیرا در دل او جایگزین من هستم، مانند جریانی که در رودخانه جاری است.
هوش مصنوعی: در غم من، افرادی که به خاطر من به خاک افتادهاند، در حیرتم که چرا او بر روی استخوانهای من مثل آب به آرامی عبور میکند.
هوش مصنوعی: ای کبک کوهستانی که به زیبایی قدمهایت مینازی، لطفاً نشان بده که آن سرو بلند و خوشحالت چگونه است که همچون رود در جریان است.
هوش مصنوعی: شکست و نابودی من موجب عبرت دیگران خواهد شد. ای مسلمانان، من بر این باور هستم که مصیبتها سرانجام به دیگران نیز منتقل میشود، مانند جریانی که به طرفی میرود.
هوش مصنوعی: مردم میگویند که باید از او حق خود را مطالبه کنی، اما من از گفتن این موضوع پرهیز میکنم و این داستان به راحتی بر زبانم جاری میشود.
هوش مصنوعی: تو که به من نصیحت میکنی، نمیدانی که از دل بیقرارم، چهرهام مانند آن جوان، همچون جریانی بیوقفه است.
هوش مصنوعی: دیروز ظلم و ستمگری را یاد کردم که دل بیرحمش به حال من میتپد و این سخن به مانند جریانی از آب از درون قلب من منتقل میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه جان و دنیای من به خاطر خسرو در آب است، با این حال، آرزوی من فقط همان دل و جان و دنیا را میخواهد، مانند آن رود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دل غمگین هوای دلستانم چون رود
یا سر سودای آن سرو روانم چون رود
تا توانایی بدم، بار غمش بردم به جان
خود کنون عشقش ز جان ناتوانم چون رود
از دلم نیش جفایش گر رود، نبود عجب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.