کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیرون رود
دوستی نبود که نه با دوستان بیرون رود
خون چندین بی گنه در بند دامن گیر تست
وای اگر آن مست من دامن کشان بیرون رود
سوز عشق است، این مبین رنج تب من، ای طبیب
کین تبم با جان بهم از استخوان بیرون رود
در دل من جایگه تنگ است و تو نازک مزاج
راه ده تا جان مسکین از میان بیرون رود
رو بگردان، ای بلای جمله لشکر، پیش از آنک
هم رکابان ترا از کف عنان بیرون رود
کشتنم غم نیست، لیکن از برون خواهی فگند
خون من مگذار، باری ز آستان بیرون رود
بیوفا یاران که پیوندند و از هم بگسلند
صحبت دیرینه وه کز دل چسبان بیرون رود؟
بانگ پای اسب آیدازدرم، یارب گهی
کز سیه بخت من این خواب گران بیرون رود
بگذر از بالین من کاسان شود مردن از آنک
دل چو در حسرت بود دشوار جان بیرون رود
چند بپسندی ستم برجان خسرو هم بترس
زانکه نیاد بازتیری کزکمان بیرون رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پر درد شاعر میپردازد. او از حالتی رنجآور و تنهایی رنج میبرد و نشان میدهد که حتی اگر جسم او از دنیا برود، عشق و دوستیهایش همچنان در زندگیاش باقی میماند. شاعر در مورد ظلم و غمهایی که بر او میگذرد، سخن میگوید و از احساساتی چون عشق و حسرت که در دل دارد سخن به میان میآورد. او همچنین به خیانت یاران و جداییهای ناخواسته اشاره میکند و از خدا درخواست میکند که او را از این حال نجات دهد. در نهایت، شاعر به یادآوری سختیهای زندگی و ترس از فقدان میپردازد و تنهایی و درد را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی که جسم از روح خالی میشود، حتی اگر جان فرد هم خارج شود، دوستی به معنای واقعی از قلب او بیرون نمیرود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این بیت به ظلم و بیعدالتی اشاره شده است. گفته میشود که چه تعداد انسان بیگناه در دامن تو گرفتار شدهاند و این موضوع شیونآور است. اگر آن شخص سرمست و خوشحال که در حال حاضر در عذاب است، با شجاعت و قاطعیت از این وضعیت خارج شود، عواقب ناگواری خواهد داشت.
هوش مصنوعی: درد عشق است و نمیتوانی رنج من را درک کنی، ای پزشک! چون این درد از جانم بیشتر شده و به حدی رسیده که حس میکنم از استخوانهایم خارج میشود.
هوش مصنوعی: در دل من احساس تنگنا وجود دارد و تو با ظرافت خود اجازه بده تا این جان ناتوان از درون من خارج شود.
هوش مصنوعی: برگردان، ای مصیبت همه سپاه، پیش از آنکه همراهانت کنترل را از دست بدهند.
هوش مصنوعی: کشتن من اشکالی ندارد، اما خواهش میکنم که خون من را از بیرون نریزید، بگذارید که چنین چیزی از درگاه شما خارج نشود.
هوش مصنوعی: دوستان ناوفا هستند که به راحتی ارتباطاتشان را قطع میکنند. صحبتهای قدیمی و خاطراتی که از دل چسبیدهاند، چگونه میتوانند از خاطر انسان خارج شوند؟
هوش مصنوعی: صدای پای اسب به گوشم میرسد، ای پروردگار، کاش گاهی از این خواب سنگین و تلخ من نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: از کنار من بگذر، زیرا که این مرگ برای من سخت است، وقتی که دل به حسرت دل بست. به همین دلیل، جانم به سختی جدا میشود.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی از ظلم و ستم بر جان عزیزان خود لذت ببری؟ از آن بترس که نتیجهاش میتواند به تو آسیب برساند، مانند تیری که از کمان پرتاب میشود و دیگر برنمیگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخت راه نگاه از گلستان بیرون رود
شانه در زلف تو از موی میان بیرون رود
می روی از باغ و گل ها را پریشان می کنی
چون عزیزی کز میان دوستان بیرون رود
چون بسوزم، هر نفس خاکسترم از شوق گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.