رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بماند
بر شکستی و به جانم نقش گیسویت بماند
سر گذشتی بشنو از من، داشتم وقتی دلی
سالها شد در فرامش خانه مویت بماند
دی خرامان می گذشتی خلق بیدل مانده را
گریه ها پیشت روان شد، چشمها سویت بماند
مردن من بین که چون شب بازگشتم از درت
کالبد باز آمد و جان بر سر کویت بماند
گردنت آزاد باد و خون من در گردنم
چون به کشتن خو گرفتی و همان خویت بماند
رفت جان پر هوس تا بوسد ابروی ترا
هم در آن بوسیدن محراب ابرویت بماند
زان شبی کین سو گذشتی گیسوی مشکین کشان
تاکنون مستم که تو بگذشتی و بویت بماند
بو که باز آید دل و جان گرفتارم ز تو
از بدت گفتن زبان در کوی بدگویت بماند
این به گفتن راست می آید که خسرو، خوش بزی
چون زید بیچاره ای کز دیدن رویت بماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از حسرت و فراق معشوق میگوید. او در آرزوی دیدار معشوقش به سر میبرد و خاطرات او، به ویژه گیسوانش، در دل و جانش حک شده است. شاعر توصیف میکند که هر بار معشوق با زیبایی خود عبور میکند، نگاههای مشتاق و بیدلها را تحریک میکند و اشکهایی را به همراه دارد. او به مرگ و زندهبهگور بودن خودش اشاره میکند که به عشق معشوق مجبور است تحمل کند. در نهایت، شاعر از تأثیر عمیق و ماندگار معشوق بر زندگیاش سخن میگوید و میگوید که تنها یاد و بوی او برایش باقی مانده است. این شعر در واقع نمایانگر عمق احساسات عاشقانه و غم فراق است.
هوش مصنوعی: ما از چشمانت دور شدیم، اما حسرت دیدن رویت در دل ما باقی مانده است. همچنین تصویر زیبای گیسوانت در جان ما نقش بسته و فراموش نمیشود.
هوش مصنوعی: از روی تجربیات و خاطراتم میگویم که زمانی دلی داشتم که سالها در گوشهای از وجودم فراموش شد، اما هنوز هم یادهای تو در قلبم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دیروز تو در حال عبور بودی و مردم بیدل را که از غم میگریستند، میدیدی. اشکها به سوی تو روان بود و چشمهایت همچنان به تو خیره مانده بود.
هوش مصنوعی: در حقیقت، وقتی من بمیرم و دوباره به سوی تو برگردم، جسدم به خانه خواهد آمد اما روح من در کنار کوی تو خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دستت باز باشد و خون من بر گردن من باقی بماند، زیرا تو به کشتن من عادت کردهای و همان طبیعت خودت را حفظ کن.
هوش مصنوعی: معشوقه اش را با تمام عشق و هیجان میبوست و در این بوسه، زیبایی و جاذبه ابروهایش را جاودانه کرد.
هوش مصنوعی: از شبی که تو از این طرف عبور کردی و موهای مشکیات را به آرامی کشاندی، هنوز مست و شگفتزدهام، زیرا تو گذشتی و بویت در فضا ماندگار شد.
هوش مصنوعی: دل و جانم به یاد تو درگیر است، حتی از بدگویی دربارهات هم زبانم بند آمده و در جایی مانده است که نمیتوانم حرف بزنم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی به خوشی و شادی زندگی کند، مانند خسرو که زندگی لذتبخشی دارد، در عین حال ممکن است دیگران مثل زید، که دچار سختی و ناتوانی هستند، از دیدن زیباییهای زندگی و محبت او حسرت بخورند. در واقع، زندگی با خوشی و زیبایی میتواند باعث احساس ناکامی در دیگران شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند
جان نماند از عشق و در دل حسرت رویت بماند
جان در این طوفان غم بر باد شد، لیکن خوشم
کز تن خاکی غباری بر سر کویت بماند
شمع وار از جمع رندان رفتی و سوزت نرفت
[...]
جان ز تن رفت و دل اندر عقد گیسویت بماند
شد تنم هم خاک دروی تا ابد بویت بماند
خاک ره گشتم ولی شادم که بعد از سالها
گردی از خاک وجودم بر سر کویت بماند
در دل پر درد خود دیدم که در هرگوشه ای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.