دلم بی وصل جانان جان نخواهد
که عاشق جان بی جانان نخواهد
دل دیوانگان عاقل نگردد
سر شوریدگان سامان نخواهد
طبیب عاشقان درمان نسازد
مریض عاشقی درمان نخواهد
اگر صد روضه بر آدم کنی عرض
برون از گلشن رضوان نخواهد
ورش صد بنیامین را هست یعقوب
بغیر از یوسف کنعان نخواهد
اگر گویم، خلاف عقل باشد
که مفلس مملکت خوبان نخواهد
کجا خسرو لب شیرین نجوید
چرا بلبل گل خندان نخواهد؟
دلم جز روی و موی گلعذاران
تماشای گل و ریحان نخواهد
ز رویش می گریزد زلف مشکین
که پند و صحبت خاقان نخواهد
از آن خسرو ز دهلی رفت بیرون
که ملک هندویی سلطان نخواهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی دارم که جز جانان نخواهد
همین معشوقه خواهد، جان نخواهد
گر جان خواهد از وی خوبرویی
روان بدهد، ز من فرمان نخواهد
مرا گویند، سامانی نداری؟
[...]
دلم بی وصل جانان جان نخواهد
که عاشق جان بی جانان نخواهد
دل دیوانگان عاقل نگردد
سر شوریدگان سامان نخواهد
روان جز لعل جان افزا نجوید
[...]
صدف جز قطرهٔ نیسان نخواهد
خضر جز چشمۀ حیوان نخواهد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.