کسی کز عاشقی بیزار باشد
اگر طاعت کند بیکار باشد
مفرح خاطری کازار بیند
مبارک سینه ای کافگار باشد
دلی کز نیکوان دردی ندارد
چو سنگی دان که در دیوار باشد
وگر عاشق هوای نفس جوید
سگی اندر پی مردار باشد
قلندر گر شراب تلخ نوشد
به از صوفی که حلوا خوار باشد
جگر خواری کن آنجا، گر توانی
که مهمان شکر بسیار باشد
تو خفته، حال بیداران چه دانی؟
کسی داند که او بیدار باشد
غلط کردم، ستم می کن که خوبی
ترا از داد کردن عار باشد
نوازش کن که خسرو عاشق تست
که آسانش کشی، دشوار باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عشق و نیازهای روحی انسان میپردازد. شاعر بیان میکند که کسی که از عشق بیزار است، اگر به ظواهر دین عمل کند، در واقع بیفایده است. او به دلهایی که از خوبیها بهرهمند نیستند، چون سنگ در دیوار مینگرد. همچنین میگوید اگر عاشق تنها به دنبال لذتهای زودگذر باشد، همانند سگی است که به دنبال مردار میگردد. شاعر بر این باور است که نوشیدن شراب تلخ برای یک قلندر (مستمند) بهتر از گذران زندگی به عنوان یک صوفی (زاهد) با حلوای شیرین است. همچنین، او به اهمیت داشتن مهمانانی با فضیلت اشاره میکند و به تفرقه میان خفتهها و بیداران میپردازد. شاعر در انتها به دوستی و محبت میان عاشق و معشوق اشاره میکند و میگوید نوازش کردن محبوب کار دشواری است.
هوش مصنوعی: کسی که از عشق دوری میکند، حتی اگر عبادت و کارهای نیک انجام دهد، در حقیقت بدون هدف و بیمعناست.
هوش مصنوعی: کسی که دلش شاد باشد و در زندگی خوشحالی را تجربه کند، سینهاش پر از آرامش و سرزندگی خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل اگر از درد و غم نیکان خالی باشد، مانند سنگی است که در دیوار قرار دارد و حس و حرکتی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی تنها به خواستههای نفس خودش توجه کند، مانند سگی است که در پی یافتن لاشهای میگردد.
هوش مصنوعی: اگر قلندری شراب تلخ بنوشد، بهتر از آن است که یک صوفی فقط حلوا بخورد.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی، در آنجا از جگرخواری لذت ببر، چرا که مهمان شکر زیاد خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی تو خواب هستی، چه میدانی از حال کسانی که بیدارند؟ تنها کسی که بیدار است، میتواند اوضاع و احوال را درک کند.
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم، تو به من ستم میکنی، چون کمک کردن به تو برای من شرمآور است.
هوش مصنوعی: محبت و ناز و نوازش کن، زیرا که خسرو به شدت عاشق توست. اگر بخواهی او را به راحتی از دست بدهی، کار آسانی خواهد بود، اما اگر بخواهی او را رنج بدهی و دشوار کنی، این کار بسیار سخت خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ایزد بنده ای را یار باشد
دو چشم دولتش بیدار باشد
گر اندک صلتی بخشد امیرت
ازو بستان کزو بسیار باشد
عطای او بود چون ختنه کردن
که اندر عمر خود یکبار باشد
و گر بود او پری دشوار باشد
پری بر چشمهها بسیار باشد
بزرگی را که مرد کار باشد
برش بنشین کاثر بسیار باشد
بنزد خواجه رفتم بهر کاری
کزانم باز گفتن عار باشد
و لکن اقتضای روزگارست
که دانا را به نادان کار باشد
یکی مجهولکی پیش درش بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.