روزی اگر آن ماه به مهمان من آید
دوران فلک در ته فرمان من آید
دیوانه دلی داشتم، آواره شد از من
کی باز درین سینه ویران من آید
هر صبحدم از گریه شود خون دلم آب
کز باد نسیم گل خندان من آید
من دانم و من، چاشنی درد تو، جانا
حاشا که طبیب از پی درمان من آید
جانم تو ستان، باز تنم خاک ستاند
آن دم که اجل در طلب جان من آید
در کوی تو نایم که پریشان شودت دل
گر چشم تو بر حال پریشان من آید
دانی که چها می گذرد بر دل خسرو
در گوش تو گر ناله و افغان من آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.