گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

بهار پرده برانداخت روی نیکو را

نمونه گشت جهان بوستان مینو را

یکی در ابر بهاری نگر، ز رشته صبح

چگونه می گسلد دانه های لؤلؤ را

سفر چگونه توان کرد در چنین وقتی

ز دست چون بتوان داد روی نیکو را

به باغ غرقه خونست لاله، دانی چیست؟

ز تیغ کوه بریدست روزگار او را

به وقت صبحدم آواز می دهد بلبل

درون باغ ترنم کنان خوشگو را

بیا که تا به چمن در رویم و بنشینم

به بوی گل به کف آریم جام گلبو را

چو دست تر شود از باده، آنگهی، خسرو

قفا زنیم مر این عالم جفاجو را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode