آن دل به چه کار آید کان خانه تو نبود
وان موی چه بندد دل، گر شانه تو نبود
آنکو سر تو دارد، پس از سر خود ترسد
دیوانه خود باشد، دیوانه تو نبود
خواب اجلم گیرد از غایت بیخوابی
گر مونس من هر شب افسانه تو نبود
محروم ترین مرغم، خال لب خود بنما
حسرت نخورم باری، گر دانه تو نبود
از سینه برون کردم آتش زده جان خود
تا سوخته دردی همخانه تو نبود
از شعله چه ترسانی، ای شمع دل، ار جانم
دوزخ نکند لقمه، پروانه تو نبود
دیوانه بقا ندهد ده روزه برات جان
گر خسرو مسکین را پروانه تو نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.