از شیفتگان چون من، سر باز برون ناید
از سیمبران چون تو، طناز برون ناید
یکبار تو را دیدم جان شده باز آمد
از دیده مشویک سو، تا باز برون ناید
تو حال دلم پرسی، من در رخ تو حیران
خواهم که سخن گویم، آواز برون ناید
گفتی که شدی رسوا، سهل است، به یک بوسه
بر بند دهانم را تا راز برون ناید
خود کیست، نمی دانی آن شوخ که پیوسته
در سینه درون باشد، از ناز برون ناید
خط تو معاذالله حقا که عجب دارم
کز جان من مسکین زاغاز برون ناید
دیوانه خوبان را عیار نگیرد کس
تا در قدم اول جانباز برون ناید
از بس که فراوان زد دستان غمش خسرو
ناله هم ازو زین پس ناساز برون ناید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.