چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خان سازد
جهانی پیش او خود را غلام رایگان سازد
خرامان می رود آن شوخ و در وی عالمی حیران
بزرگ آن صانعی کز آب آن سرو روان سازد
بر ابرو خال دارد آن بت و جانم فدای او
در آن دم کو بسی دل طعمه زاغ و کمان سازد
سر آن چشم گردم، چون به ناز و شیوه و شوخی
گهی مستی نماید، گاه خود را ناتوان سازد
هزاران را ببین چون خاک در کویش پراگنده
که آن بازنده شطرنج هوس زین استخوان سازد
بود معشوق چون شمعی، خوش آن پروانه عاشق
که مهمانش رسد وز شعله نقل میهمان سازد
امان هرگز نباشد عاشق بیچاره را از غم
مگر آنگه که کوی خویش را دارالامان سازد
به بیماری غم خسرو، برای زیستن هر دم
نوای خویش را از خون دل تعویذ جان سازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عاشق شدن و تأثیر عمیق معشوق بر دل عاشق است. شاعر از زیباییهای معشوق سخن میگوید و میگوید که چگونه عاشقان به خاطر او خود را قربانی میکنند و فدای محبت او میشوند. معشوقی که مانند شمع، پروانهها را به سوی خود جذب میکند و عشق و شیفتگی را در دلها به وجود میآورد. در عین حال، عشق با غم و درد همراه است و تنها راه نجات از این درد، یافتن آرامش در کوی عشق است. شاعر با زبانی زیبا و هنری، مضامین عشق، جنون، و فراق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی که جان عاشقان به آن ماه تابان میرسد، او را مثل یک پادشاه و سرپرست میسازند و جهانیان خود را به رایگان در خدمت او قرار میدهند.
هوش مصنوعی: آن جوان شوخ آرام و با وقار میرود و همه را در حیرت واداشته است. خالق بزرگ آن قدرتمند است که میتواند از آب، آن درخت زیبای سرو را بسازد.
هوش مصنوعی: آن معشوق بر ابرویش خالی دارد و جانم فدای اوست. در آن لحظه، خیلی از دلها طعمه زاغ و کمان میشوند و آسیب میبینند.
هوش مصنوعی: من در پی آن نگاه هستم، زیرا گاهی با ناز و لحن شوخ خود مستی میکند و گاهی خود را ناتوان و ضعیف نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هزاران نفر را ببین که مانند خاک در کوی تو پخش شدهاند، مانند بازندهای در شطرنج که به دنبال بهانهای برای ساختن و تغییر وضعیت خویش است.
هوش مصنوعی: عشق و شوق به محبوب مانند شعلهی شمعی است که پروانهای عاشق در کنار آن احساس خوشبختی میکند. وقتی این پروانه مهمان محبوبش را میبیند، دلش شاد میشود و از گرمای عشقش بهرهمند میگردد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به عاشق بیچاره آرامش داد، مگر اینکه او مکان و منزلگاه دلخواه خود را به جای امنی تبدیل کند.
هوش مصنوعی: به خاطر درد و غم خسرو، هر لحظه برای زندگی دوباره باید صدای خود را از عمق دل به زندگی تبدیل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتم از غمزه و ابرو، همه تیر و کمان سازد
به غمزه خون دل ریزد به ابرو کار جان سازد
چو در دام سر زلفش همه عالم گرفتار است
چرا مژگان کند ناوک چرا ابرو کمان سازد؟
خرابی ها کند چشمش که نتوان کرد در عالم
[...]
زخود هر کس که بیرون رفت کی با همرهان سازد؟
که مسکن نیست بوی پیرهن با کاروان سازد
ندارد پرده پوشی پای خواب آلود چون دامن
همان بهتر که تیر کج به آغوش کمان سازد
به نرمی خصم بد گوهر حصار عافیت گردد
[...]
نگه را، عکس رخسار تو، شاخ ارغوان سازد
شکست رنگ من، آیینه را برگ خزان سازد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.