آنچه بر جان من ز غم رفتهست
همه از دست آن صنم رفتهست
مینویسد به خون من تعویذ
چه توان کرد، چون قلم رفتهست
پای در ره نهاد و مهر گذاشت
زانکه در راه مهر کم رفتهست
به ستم میرود ز من، یا رب
بر کسی هرگز این ستم رفتهست؟
جان به دنبال او روان کردم
گر نیاید، حیات هم رفتهست
خسروا، با شب فراق بساز
کآفتاب تو در عدم رفتهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.