گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

هر که در پیش چشم روشن ماست

گوییا آفت دل و تن ماست

چشم ما گر نمی شود، ماناک

آن همان آفتاب روشن ماست

لاله ها می دمد ز خون دو چشم

گرد من آن بهار و گلشن ماست

غمزه زن جان من و گر میرم

غم مخور خون ما به گردن ماست

ما چو هندوی سومنات به عشق

بت پرستیم و دل برهمن ماست

گفتم از مهر سوخت خسرو، گفت

چند ازین ذره ها به روزن ماست