هر که در پیش چشم روشن ماست
گوییا آفت دل و تن ماست
چشم ما گر نمی شود، ماناک
آن همان آفتاب روشن ماست
لاله ها می دمد ز خون دو چشم
گرد من آن بهار و گلشن ماست
غمزه زن جان من و گر میرم
غم مخور خون ما به گردن ماست
ما چو هندوی سومنات به عشق
بت پرستیم و دل برهمن ماست
گفتم از مهر سوخت خسرو، گفت
چند ازین ذره ها به روزن ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دلدادگی و عشق شاعر میپردازد. او میگوید که آنچه در پیش چشم اوست، آنگونه که روشنایی و زیبایی به او میدهد، اما در عین حال آفت دل و جان اوست. او عشق را مانند نور آفتاب توصیف میکند و درد و رنج ناشی از آن را نیز میپذیرد. شاعر به زیبایی و لطافت لالهها اشاره میکند و میگوید که غمزه و نگاه محبوبش، جان او را میگیرد. او خود را مانند بتپرستان میبیند که در عشق غرق شدهاند و در آخر به یاد خسرو و مهر او میافتد و از احساساتش در این باره سخن میگوید.
هوش مصنوعی: هر کسی که در جلوی چشمهای روشن ما قرار دارد، مثل این است که آتش دل و جان ماست.
هوش مصنوعی: اگر چشمان ما روشنایی پیدا نکنند، باز هم آن نور و روشنی، همانند آفتاب درخشان ماست.
هوش مصنوعی: گلهای لاله از خون چشمانم شکوفا میشوند، آن بهار و باغ زیبا متعلق به ماست.
هوش مصنوعی: چشمان دلربای تو زندگی من را تحت تأثیر قرار داده است و اگر از دنیا بروم، نگران نباش. خون ما به دوش خود ماست و مسئولیت آن بر عهده خودمان است.
هوش مصنوعی: ما مانند هندویان سومنات، عاشق معبودی هستیم و دلمان به او وابسته است.
هوش مصنوعی: گفتم خسرو به خاطر مهر و محبتش سوخته است، او در پاسخ گفت که چند تا از این ذرات نور از روزنهی ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.