ای جهانی بنده چون من مر ترا
نیست چون من بنده دیگر ترا
دل چو نطفه در رحم خون می خورد
تا چرا زاد این چنین مادر ترا
از برای آفت جان منست
شانه گر ره می کند بر سر ترا
لشکر فتنه بکش، عالم بگیر
فتنه شد چون جملگی لشکر ترا
عالمی را از تو شد پیمانه پر
پر نگشت از خون کس ساغر ترا
من ز جورت مو شدم وز آه من
جز میان چیزی نشد لاغر ترا
نامسلمانی مکن شرمی بدار
چند گویم حال خسرو مر ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بود ور نبود این جوهر ترا
هر زمان یابم پشیمانتر ترا
گفت ای شه شرم ناید مر ترا
که چنین گویی مرا زین برتر آ
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.