گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای جهانی بنده چون من مر ترا

نیست چون من بنده دیگر ترا

دل چو نطفه در رحم خون می خورد

تا چرا زاد این چنین مادر ترا

از برای آفت جان منست

شانه گر ره می کند بر سر ترا

لشکر فتنه بکش، عالم بگیر

فتنه شد چون جملگی لشکر ترا

عالمی را از تو شد پیمانه پر

پر نگشت از خون کس ساغر ترا

من ز جورت مو شدم وز آه من

جز میان چیزی نشد لاغر ترا

نامسلمانی مکن شرمی بدار

چند گویم حال خسرو مر ترا