گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

در چمن جان من سرو خرامان یکی ست

نرگس رعناش دو، غنچه خندان یکی ست

گفت به غمزه لبش، جان ده و بوسی ستان

کاش دو صد جان بدی، وه که مرا جان یکی ست

من ز غم گلرخی ژاله فشانم چو اشک

ابر درین واقعه با من گریان یکی ست

طرف چمن می روی طعنه زنان سرو را

بیش خجالت مده، راه جوانان یکی ست

خسرو دلخسته را بنده صورت نگر

چونکه به معنی رسی، بنده و سلطان یکی ست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اوحدی

آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، یکیست

وآنکه مرا می‌کشد در غم خود، آن یکیست

نیست عدو را مجال، با مدد آن جمال

آیت دردش پرست، نسخهٔ درمان یکیست

عاشق و معشوق و عشق، عاقل و معقول و عقل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه