نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست
کیست که اندر سرش باد هوای تو نیست
دل که ز جان خواسته ست بهر تو بیگانه وار
با همه مردانگی مرد جفای تو نیست
خشم کنی بی گناه، بر شکنی بی سبب
کوری بخت منست، ورنه خطای تو نیست
بر در تو هر کسی خاص شد، الا که من
هیچ کسان را مگر ره به سرای تو نیست
صبر به امید وصل بر در دل شسته بود
هجر درون رفت و گفت، خیز که جای تو نیست
گفتی، اگر می خری، نقد حیاتم بهاست
گر همه تا محشر است نیم بهای تو نیست
خسرو اگر سوخته ست، نی ز پی دیگری ست
سوخته تر باد ازین، گر ز برای تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.