آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست
رفتن او کشتن است، باز ندانم که چیست
این منم از پشت کوژ چنگ حریفان عشق
زار بنالم، ولی خار ندانم که چیست
مست شبانه است یار خواب خماری به سر
بوی لبش از می است، گاز ندانم که چیست
یار بهانه طلب با من شوریده بخت
نیست بدانسان که بود باز ندانم که چیست
خسرو مسکین ازو شهره هر کوی شد
وان دل او را هنوز راز ندانم که چیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق عاشقانه و سردرگمی در عشق سخن میگوید. شاعر نمیداند دلش چه میخواهد و رفتن معشوقش را مرگ میداند. او از حسرتهای خود در عشق مینالد و نمیداند که این درد چیست. یار او در حالت مستی و خماری است و بوی میدهد. شاعر به دنبال دلیل رفتار یار خود است که تغییر کرده و دیگر مانند سابق نیست. در نهایت، شاعر به وضعیت خود به عنوان فردی غمگین و معذب اشاره میکند و راز دل خود را از دیگران پنهان میدارد.
هوش مصنوعی: کسیکه نمیدانم مزاج دلش چگونه است، وقتی میرود، گویی او را به قتل میرساند. باز هم نمیدانم چه حالی است.
هوش مصنوعی: این من هستم که از دورن درد و رنج عشق، به شدت احساس ناراحتی میکنم و میخواهم فریاد بزنم، اما نمیدانم چه چیزی مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: دوست من در حالیکه تحت تاثیر شب و مستی قرار دارد، خواب آلود و گیج به نظر میرسد. عطر لبان او شبیه بوی شراب است و نمیدانم این حس و حال چیست.
هوش مصنوعی: دوستم که همیشه بهانهها را میگیرد، مثل قبل احساس نمیکند و حال و هوایش تغییر کرده است. نمیدانم چرا اینطور شده و چه چیزی باعث این تغییر شده است.
هوش مصنوعی: خسرو مسکین به قدری معروف شد که در هر کوچه و محله شناخته میشود، اما هنوز نمیدانم که راز دل او چیست و چه احساسی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.