هر که نگه در تو کرد بیش به بستان نرفت
و آرزوی روی تو از گل و ریحان نرفت
تا تو نمودی جمال، نقش همه نیکوان
رفت برون از دلم، نقش تو از جان نرفت
خصم بسی طعنه زد، دوست بسی پند داد
چشم به سوی تو بود، گوش بدیشان نرفت
سیل ملامت رسید، کوه غم از جا ببرد
صبح قیامت دمید، وین شب هجران نرفت
وه که چو نرگس چرا کور نباشد مدام
دیده که بالای آن سرو خرامان نرفت
مستی و بدنامیم عیب نگیرم، از آنک
عاشق بیچاره را کار به سامان نرفت
گر همه جام بلاست نوش کن و صبر گوی
این که ز کامت هنوز تلخی هجران نرفت
عشق به ما ناکسان رحم نیاورد، از آنک
کن مکن پادشاه بر ده ویران نرفت
گام زده بر حریر کی سپرد این ره، آنک
دیده قدم ساخته بر سر پیکان نرفت
یار که بگشاد شست بر دل مجروح من
تیر برون رفت، لیک چاشنی از جان نرفت
رفتن خسرو خطاست بر سر کوی بتان
مورچه بهر حیات بر ره سلطان نرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ابراز عشق و دلتنگی خود میپردازد و تأکید میکند که هیچکس نمیتواند از زیبایی معشوقش چشمپوشی کند. او میگوید با وجود تمام دشواریها و دردها، عشق او نسبت به معشوق از دلش خارج نمیشود. ملامتها و نصیحتها کمکی به او نمیکند و همیشه به یاد زیبایی یار است. حتی در دل غم و مشکلات زندگی، عشق او پابرجاست و نمیتواند از آن رها شود. در نهایت، شاعر میگوید که عشق بیرحم است و هیچکس نمیتواند زندگیاش را از تلخیهای عشق نجات دهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو نگاه کرد، دیگر به زیباییهای دنیای خارج توجه نکرد و آرزوی دیدن چهرهات از دلش بیرون نرفت.
هوش مصنوعی: وقتی تو زیباییات را نشان دادی، همه تصویرهای خوب و زیبای دیگر از دلم محو شدند، اما تصویر تو از جانم خارج نشد.
هوش مصنوعی: دشمنان بارها به من انتقاد کردند و دوستانم بسیار راهنمایی کردند، اما من توجهی به سخنان آنها نداشتم و تنها به تو نگاه میکردم.
هوش مصنوعی: در اثر فشار و انتقادات، مشکلات و غمها به شدت احساس میشود؛ با طلوع صبحی جدید، شرایط تغییر کرده، اما هنوز شب جدایی ادامه دارد و پایان نیافته است.
هوش مصنوعی: چرا گل نرگس همیشه نباید کور باشد، وقتی چشمی نمیتواند زیبایی و سرسبزی آن درخت بلند را ببیند؟
هوش مصنوعی: من به خاطر مستی و شهرت بدی که دارم، از کسی عیبجویی نمیکنم؛ چون میدانم که کار عاشق بیچاره به سامان نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر تمام زندگی پر از سختی و مشکل است، باز هم باید آن را بگذاری و صبر کنی؛ چرا که هنوز طعم تلخ جدایی از محبوبت برطرف نشده است.
هوش مصنوعی: عشق به ما کسانی که در شرایط سختی هستیم، هیچ رحمی نکرد. از آنجایی که پادشاهی بر ویرانیهایی که وجود دارد، نمیتواند کاری انجام دهد.
هوش مصنوعی: شخصی با قدمهای احتیاط و نازک، بر روی پارچهای نرم و لطیف پا گذاشته است، اما نمیداند که آیا این راه پایان خوشی خواهد داشت یا خیر. او به تردید و دلهره نگاه میکند و احساس میکند که قدمهایش چه بسا به جایی خطرناک خواهد رسید.
هوش مصنوعی: دوستی که در قلب دردناک من نفوذ کرد، زخم را باز کرد و اثر تیر بر آن ظاهر شد، اما اثر این درد و زخم از جانم رخت برنگردید.
هوش مصنوعی: رفتن خسرو به ناحق است به سوی مکان بتها، زیرا مورچه به خاطر زندگیاش هرگز به مسیر سلطان نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمر به پایان رسید، راه به پایان نرفت
کانچه مرا گفتهاند دل ز پی آن نرفت
تن چو تحاشی فزود کار که بتوان نکرد
دل چونه مرد تو بود راه که بتوان نرفت
دل همه پیمانه جست هیچ نیامد به هوش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.