یار ما را عزم رایی دیگر است
باز در بند جفایی دیگر است
در نظر می آیدم گلها بسی
چون کنم آن روی جایی دیگر است
گر یکی چشمم به رویش روشن است
خاک پایش توتیایی دیگر است
ساقیا، می ده که بر یاد لبت
بامی امروزم صفایی دیگر است
با رقیبان ساختن بیچارگی است
محنت هجران بلایی دیگر است
دوستدارانت بسی هستند، لیک
خسرو مسکین، گدایی دیگر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.